زندگی هرروزی یا فیلسوفانه؟
برخی میگویند اگر پرسشهای فلسفی مطرح بشود، زندگی غیرممکن میشود. مانند اینکه جمعی مشغول جابجا کردن باری باشند، اگر این پرسش مطرح شود که چرا باید این بارها را از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا بیاوریم، همه میایستند و بهدنبال پاسخ میگردند، دیگر نمیتوانند کار کنند. اگر ما به چرایی زندگی بپردازیم، دیگر نمیتوانیم زندگی کنیم. اما به نظر میرسد که تجربهی زندگی فیلسوفانی که به معنای واقعی و اصیل کلمه، فیلسوفانه زندگی کردهاند، به ما میگوید که میشود به این سؤالات پرداخت و به زیباترین شکل پروسهی زندگی را طی کرد. آن چیزی که در زندگی فیلسوفانه مهم است نتیجه نیست؛ بلکه پروسهی زیستن مهم است و موضوعیت دارد. حتی میگویند نتیجه برای بهبود پروسه است. نتیجه مانند قله در کوهنوردی است. قله بهانهای است که از کوه بالا برویم؛ نفس بالا رفتن مهم است.
زندگی هرروزی:
سؤالی که در اینجا وجود دارد این است که زندگی روزمرهی همگانی و معمول چه اشکالی دارد که ما به دنبال زندگی فیلسوفانه برویم؟ زندگی هرروزی همان نوع زندگی است که اکثر مردم در اکثر زمانها و اکثر مکانها درگیر آن هستند و شاید اکثر فیلسوفان نیز همانطور زندگی میکنند. زندگی هرروزی زندگی معطوف به نیازهای جزئی است. انسانها دنبال این هستند که پولشان را بیشتر کنند، مدرک بالاتر بگیرند، آن را بخرند، این را بفروشند. اینها معطوف به نیازهای جزئی است. زندگی هرروزی در مجموع گرفتار پروسهی تکرار میشود. در نتیجه وقتی ما در سن پنجاه سالگی یا شصت سالگی قرار میگیریم، از این زندگی خسته میشویم، نه به خاطر معرفت و عرفان بالایی که به آن دست یافتهایم و زندگی دنیا در نظر ما بیمقدار شده است؛ بلکه چون زندگیمان تکراری است و در آن خلاقیت و آفرینش نیست. زندگی هرروزی یک زندگی غریزی است. فیلسوفان زندگی سیزیف را بهعنوان نمونهای از زندگی هرروزی ذکر میکنند. خدایان سیزیف را محکوم کرده بودند که جسمی را بالای کوه ببرد، هر روز آن را بالا میبرد اما غروب این جسم فرومیافتاد و روز بعد، روز از نو و روزی از نو، ولی او همچنان ادامه میداد. هماکنون نیز همچنان ادامه میدهد. سیزیف به این نوع زندگی؛ یک زندگی رنجآلود، یک زندگی تکراری، یک زندگی بدون نتیجه که موفقیتی در زندگی آن نبود، محکوم بود. کامو میگوید سیزیف تنها دلیلی که برای ادامهدادن داشت این بود که در برابر ارادهی خدایان عصیان بکند. خدایان میخواستند او را به زانو دربیاورند ولی او با آن بازوهای ستبرش هنوز هم که هنوز است ادامه میدهد. یعنی از طریق عصیان میخواهد معنایی برای زندگی داشته باشد. ولی واقعیت این است که سخن کامو نمیتواند موتور حرکت یک زندگی باشد.
سؤال مهم این است که آیا زندگی ما یک زندگی سیزیفی نیست؟
فیلسوفان واقعی به ما بیداری میدهند که اگر هر روزی زندگی کنید به پوچی میرسید. زمانی به پوچی میرسید که دیگر نمیتوانید تجربهی زیستن داشته باشید. قبل از اینکه به پوچی برسید موقعیت پوچی را بشناسید. این زیباترین اثر فلسفه است. تنها سرمایهای که ما داریم سرمایهی زیستن است. زیستن زیباترین سرمایهی ماست، اما با مدلهای مختلف زیست روبهرو هستیم. فلسفه به ما کمک میکند با تحلیل زندگی هرروزی و با نقد زندگی هرروزی، قبل از اینکه تمام زندگی خودمان را در زندگی هرروزی قربانی بکنیم، از این زندگی فراتر برویم.
+امیرعباس علیزمانی
- جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۲۹ ق.ظ