حتی کاری نکردن ، کنار تو..
دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۴ ب.ظ
پیشترها فقط چشمهایت را دوست داشتم
حالا چین و چروکهای کنارشان را هم
مانند واژهای قدیمی
که بیشتر از واژهای جدید همدردی میکند...
پیشترها فقط شتاب بود.
برای داشتن آنچه داشتی، هربار دوباره
پیشترها فقط حالا بود، حالا پیشترها هم هست
چیزهای بیشتری برای دوست داشتن
راههای بسیاری برای انجام دادن این کار.
حتا کاری نکردن خود یکی از آنهاست
فقط کنار هم نشستن با کتابی
یا با هم نبودن، در کافهای در آن گوشه
یا همدیگر را چند روزی ندیدن
دلتنگ همدیگر شدن، اما همیشه با همدیگر...
{ هرمان د کونینک }
ترجمه: مؤدب میرعلایی
+عکس از خانم سارا اسکویی
- دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۴ ب.ظ