بی قید
شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۱۴ ق.ظ
فقط یک نوع آزادی داریم و اون هم آزادی تمام و کماله..هرچیز دیگه ای مقید بودنه..حتی اگه فقط به یک چیز یا یک نفر باشه..
دچــآر باید بود..
گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!
عشق قلیانیست با طعم خوش نعنا دو سیب/ می کشی آزاد باشی مبتلاتر می شوی...
وحدانی رو موحدی نوشتم. لطفا تصحیح کنین تا دوستان دچار اشتباه نشن.
ممنون
پاسخ:
متاسفانه نمیشه متن نظرات رو ویرایش کرد..
عیبی نداره به هرحال
متاسفانه نمیشه متن نظرات رو ویرایش کرد..
عیبی نداره به هرحال
منطقهایی که گفتین نمی شناسم اصلا. به نظر من عقل و عشق جدا از هم نیستن. همه پست هاتون رو خوندم. اغلب لذت بردم و گاهاً ترسیدم. انتخاب ها و چینش مطالب خیلی جالبه. یه بار پرسیده بودم چند سال دارین و نوشتین مگه فرقی هم می کنه. یه بارم پرسیدم آرامش دارین؟ پرسیدم تا درک کنم گمشده شما چیه. بدون اینکه بشناسمتون سرانجامتون مهم شده. به عنوان یه انسان از نادر مواردی هستین که می اندیشین و حتی اندیشه تون مبتنی بر عادت نیست. اینکه نمی خواین محدود شین کاملا مشخصه و اما عشق:
یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرر است...
به این حس، علم یا تجربه رسیدین که فقط آدمایی که عاقلن می تونن عاشق باشن؟؟؟ پستی که گذاشته بودین از آقای موحدی این یه نکته رو کم داشت...
پاسخ:
خودمم هنوز نمیدونم گمشده ام چیه..در حال جست و جو ام..اما فکر میکنم اسمش آزادی باشه..در تمام ابعاد زندگی..و کسی که بتونم آزادی رو باهاش تجربه کنم..نه اسارت عاطفی و پایبندی خانوادگی..
من تا به حال عشق رو تجربه نکردم تا بتونم در موردش صحبت کنم..هنوز کسی رو ندیدم که دلم همه جوره براش بریزه و..
شاید آدمی مثل من باید بگه فقط دوست داشتن وجود داره و دوست داشتن ِ زیاد..اما عشق ؟
فکر میکنم باید عاقل بود در ابتدا که بشه عاشق شد..و گرنه همین تجربه های ناکام ( نه لزوما کوتاه مدت ) عاطفی برجای میمونه که حتی برای منی که عشق رو تجربه نکردم ، رنگ و بویی از عشق نداره...که از هزاران دل،یکی را باشد استعدادِ عشق..فکر میکنم از هزاران عقل هم همینطور باشه..
+این کلیپ رو ببینید :)
http://www.aparat.com/v/0oqRD
خودمم هنوز نمیدونم گمشده ام چیه..در حال جست و جو ام..اما فکر میکنم اسمش آزادی باشه..در تمام ابعاد زندگی..و کسی که بتونم آزادی رو باهاش تجربه کنم..نه اسارت عاطفی و پایبندی خانوادگی..
من تا به حال عشق رو تجربه نکردم تا بتونم در موردش صحبت کنم..هنوز کسی رو ندیدم که دلم همه جوره براش بریزه و..
شاید آدمی مثل من باید بگه فقط دوست داشتن وجود داره و دوست داشتن ِ زیاد..اما عشق ؟
فکر میکنم باید عاقل بود در ابتدا که بشه عاشق شد..و گرنه همین تجربه های ناکام ( نه لزوما کوتاه مدت ) عاطفی برجای میمونه که حتی برای منی که عشق رو تجربه نکردم ، رنگ و بویی از عشق نداره...که از هزاران دل،یکی را باشد استعدادِ عشق..فکر میکنم از هزاران عقل هم همینطور باشه..
+این کلیپ رو ببینید :)
http://www.aparat.com/v/0oqRD
سلام
عاقلی یا عاشق؟؟؟
پاسخ:
به نظر من نقطه ی مقابل عشق عقل نیست..همونطور که نقطه ی مقابل عقل عشق نیست..
منطق بولین میگه صفر وجود داره و یک ( فکر میکنم شما اینطور فکر میکنید )
منطق فازی میگه بین صفر و یک هم چیزهایی هست ( اکثر آدم ها اینطور فکر میکنند )
اما هر دو منطق دارند بین یک خط بین صفر و یک محدود میشن..من نمیخوام محدود باشم..
به نظر من نقطه ی مقابل عشق عقل نیست..همونطور که نقطه ی مقابل عقل عشق نیست..
منطق بولین میگه صفر وجود داره و یک ( فکر میکنم شما اینطور فکر میکنید )
منطق فازی میگه بین صفر و یک هم چیزهایی هست ( اکثر آدم ها اینطور فکر میکنند )
اما هر دو منطق دارند بین یک خط بین صفر و یک محدود میشن..من نمیخوام محدود باشم..
پس دیوونگی زیادی میطلبه.
پاسخ:
فقط یه بخشیش دیوونگیه..اتفاقا یه بخش بزرگیش مربوط به عقل و عاقل بودنه..
فقط یه بخشیش دیوونگیه..اتفاقا یه بخش بزرگیش مربوط به عقل و عاقل بودنه..