کتاب هفته (32) - زوربای یونانی
زوربای یونانی هم تموم شد..قطعا بهترین رمانی بود که امسال خوندم .به غیر از شورانگیز بودن ، پربار و عمیق هم بود. در طول خوندن داستان اونقدر به راوی احساس نزدیکی کردم که از یک جایی به بعد داستان برام ترسناک شد. همون افکار ، همون دغدغه ها و همون مشکلات..تا جاییکه احساس کردم هرچه در پایان داستان به سر راوی بیاد، سرنوشت من هم همون خواهد بود!
هرچند راوی داستان نتونست در پایان به اون چیزی که خودش یا زوربا میخواست برسه اما حداقل برای مدتی تجربه های فوق العاده ای رو با اون از سر گذروند و کمی از گذشته، افکار بی روح و ترس هاش فاصله گرفت..
هرکس میتونه در زندگی زوربای خودش رو پیدا کنه..برای نویسنده و راوی این داستان، زوربا ، یک انسان بود و برای من ؟ شاید این کتاب..
معرفی : تم اصلی کتاب رهاشدن از مباحث و دغدغه های متافیزیکی و در عوض درک لذت های زندگی است. رمان اساسا متمرکز بر شخصیت زورباست، زوربایی که نامه اش را اینگونه امضا می کند: بنده شیطان صفت درگاه خداوند!
زوربا، که شور و شوقی واقعی به زندگی دارد و فکر و روحش از هرگونه تعصبی
عاری است و به ریش همه اندیشهها و باورهای رایج میخندد و مظهر انسانی
آزاده و ماجراجوی واقعی زندگی است، به دوستش که به نامهای «کاغذ سیاه کن» و
«موش کاغذخوار» مینامد بیاعتنا به همهچیز درس زندگی میدهد، تمام فلسفه او نشات گرفته از تجربه ها اوست و این
درسها را با حرف زدن، آواز خواندن، رقصیدن و نواختن سنتور محبوبش
که همچون جان برایش ضروری است بیان میکند.
مهمترین ویژگی شخص و شخصیت زوربا رهایی اوست از همه ی قیود حتی از قید بی قیدی. زوربا اگرچه انسان لذت گرایی است ولی اسیر و زنجیرشده با آن نیست واین است آزادی او. این رهایی به زوربا نوعی شادی عمیق و پایدار بخشیده است تا جایی که گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند حاشا که کک این شخص گزیده گردد!
+از بین سه ترجمه ای که من مقایسه کردم، ترجمه ی محمد قاضی بهترین بود..
- جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۵۲ ب.ظ