دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

حرف بزنیم

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ق.ظ


بهتره از چیزهایی که دوستشون نداریم فاصله بگیریم ، به جای اینکه در موردشون صحبت کنیم..

فقط یک دایره ی خیلی کوچک که مسائل مربوط به خانواده و دوستان بسیار نزدیکمون هستند از این قاعده مستنثی میشه..با اون ها باید در مورد بیشتر دوست نداشتنی هامون و چیزهایی که آزارمون میده ، دائما حرف بزنیم ، تا دلخوری ها کوچک روی هم انباشته نشن و جدایی های بزرگ ، به تدریج ، رقم نخوره...از اونها هم همینو بخوایم و اگه حواسشون نیست گاهی یادآوری کنیم..

اشتباه بزرگمون تو روابط اینه که خواسته هامونو صریح بیان نمیکنیم..میگیم  اینطوری مزش میره ، خودش باید بفهمه .. و خب اون اغلب نمیفهمه . و این از بی توجهی نیست..باید خیلی چیزها رو یاد هم بدیم تو کشوری که چیزی یادمون ندادن..


  • موافقین ۱۲ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ق.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۴)

سلام

جمله آخر من رو می ترسونه:"چیزی به نام راه درست وجود نداره" و "انتخاب مناسب تر" میشه ملکه ذهنم.

همیشه رو موضوعاتی که می نویسین فکر میکنم. نگاه متفاوتتون رو هر روز مرور می کنم و لذت می برم و یاد می گیرم. من هنوز به کمال نوشتن نرسیدم. شاید درست تر اینه که بگم هنوز تو مرحله دیدنم. خوشحالم که هر روز به روز میشین.

سوال: آرامش دارین؟؟؟

پاسخ:
سلام..برای من هم جای خوشحالی داره که شما اینجارو میخونید و برام مینویسید..

جواب : سوالتون خیلی کلیه..
اگه منظورتون یه آرامش کلیه..آره دارم..موضوعات خیلی کمی هستن که نگرانم کنند که این آرامش به سمت بی خیالی رفته تقریبا..

اگه موضوع خاصی رو انتخاب میکردید شاید میتونستم جواب دقیق تری بدم..
اما در مورد خیلی از موضوعات یه آرامش نسبی رسیدم..خیلی وقت ها هم حالم نوسان داره..

مشکل دقیقا تو همین بخش دومه. معدود آدمایی دیدم که صراحتشون همراه با صداقت باشه. بین آدمایی که اعتقاد دارن ما مکلف به گفتن حقیقت هستیم اما نه همه حقیقت صراحت میشه نشانه قدرتمندی شخصیت. اونایی که بی پروا رک هستن بی پرواییشون برمیگرده به صداقتشون. یه جایی خونده بودم صریح باشین ولی از رو صراحت، شخصیت آدما رو تو صورتشون تف نکنین چون روان آدما ارزشمندتر از هر حقیقتیه. فکر میکنم این موضوع رو هم تجربه کردین که آدمایی که نیازشون رو تعبیر به دوستی می کنن هر قدر باهاشون صریح تر باشین بیشتر ازتون خوششون میاد چون اغلب مشکل خودکم بینی دارن. اما اینکه چرا فکر میکنم رد کردنشون انسانی نیست. دلیلش ناگزیر بودن آدما از همدیگه یا به عبارتی از اجتماع هست. من باور دارم آدما مثل بذر هستن. هر قدر بذر وجودی ما اصلاح شده باشه اگه بذر همسایه معیوب باشه باغمون میوه های سالم نمیده. بادی هست که میبره و میاره. صراحت و صداقت ابزار اخلاق اربابیه.

سوای همه حرفا منم برا خودم حد و مرزی دارم. اگه میل به حرکت و تغییر رو نبینم در نهایت احترام ارتباطم رو قطع یا محدود میکنم حالا بماند که خیلی وقتا نفرین پشت سرمه که خودخواهه و خودش رو میگیره. خدا به زمین گرمش بزنه...

پاسخ:
حرفاتون برام جالبه..معمولا برام پیش نمیاد که چندبار چیزی رو بخونم تا متوجه بشم..اما مجبور شدم بند اول نوشتتون رو چندبار بخونم تا بخشیش دستم بیاد..خوشحال میشم بیشتر کامنتاتونو ببینیم و بیشتر باهاتون آشنا بشم..

راستش من هنوز به اون ناگزیر بودنی که گفتید نرسیدم..با اینکه باهاش مواجه شدم اما هنوز فکر میکنم میشه مستقل ( و دور از دسترس و تاثیر دیگرا )  پیش رفت و سالم موند ( و این برام لزوما یه انتخاب نیست و گاهی از سر ناچاریه )
در مثالی که زدید ( بذر وجود ) نمیشه اما اگه ما مثال رو عوض کنیم شرایط جدیدی به وجود میاد..حتی در همین مثال میشه با عوض کردن باغی در جایی بهتر به جای مواجهه با همسایه های ناسالم ، انتخاب های تازه ای به وجود آورد..

آقای شعبانعلی یک جایی میگه : من پول دارم و وقت دارم و فرصت دارم و می خواهم از حق زندگیم استفاده کنم. دیگرانی بوده‌اند که قرنها در نقاط دیگر جهان،‌ نهال رفاه و توسعه را کاشته‌اند و من به جای عرق ریختن در این بیابان، ترجیح می‌دهم در سایه‌ی آن نهال استراحت و زندگی کنم...

البته همین انتخاب ها هستند که ما رو میسازند..یک نفر تصمیم میگیره به مکانی با همسایه های بهتربره..یکی سعی در اصلاح خودش و همسایه هاش میکنه..یک نفر هم با وانهادن همه چیز به مکانی دور از دسترس همگان میره..چیزی هم به نام راه درست وجود نداره..فقط باید بببینم انتخاب مناسب تر برای ما چی میتونه باشه..

باهاتون موافقم ولی بین مردمی که حتی دوستی تعریف نشده مشخص کردن حریم دایره خیلی سخته. خیلی وقتا اونایی که بهت نیازمندن میخوان بیان تو دایره. تو ذهن اغلب اونا وقتی تو هر مصیبتی کنارشون بودی یعنی دوستی ولی تو ذهن تو اغلب اوقات همه مشاوره ها و کمک هات برای زکات علم و نعمتی بوده که داشتی و صرفا نقش یه معلم رو ایفا کردی. این آدما تو دایره دوستی تو نیستن ولی نیاز دارن و بهت می چسبن. رد کردنشون انسانی نیست و ادامه ارتباط برای تو تحلیل روحی... توهم دوستی خیلی وقتا دست و پای ما رو می بنده...
پاسخ:
این قضیه رو تجربه کردم..
ولی چرا فکر میکنید رد کردنشون انسانی نیست ؟ به نظرم غیرانسانی ترین رفتار اینه که به خودمون آسیب بزنیم یا خودمونو محدود کنیم.. اتفاقا در این موارد هم باید حرف زد..
من تو این موارد خیلی صریح و صادقم..رفتار غیرانسانی اینه که با بدرفتاری و بداخلاقی کسی رو متوجه کنیم که دوستمون نیست یا اضافیه..اگه کسی از احساس و حرف صریح ما ناراحت بشه مشکل خودشه و اصلا بهتره آدم با چنین کسانی ارتباطشو ادامه نده
اینجا بدون استثنا با پست هایی برخورد میکنم که باید داد تا دیگران هم بخونند 
پاسخ:
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی