پس می خواهی نویسنده شوی ؟
اگر علیرغم همه چیز
از درونت نمیشکفد ، انجامش نده..
اگر ناخواسته از قلب و ذهن و دهان و دلت
بیرون نمیآید ، انجامش نده
اگر مجبوری ساعتها بنشینی
و به صفحهی کامپیوترت خیره شوی
یا پشت ماشین تحریرت قوز کنی
و دنبال کلمه بگردی ، انجامش نده
اگر دنبال پول و شهرتی
انجامش نده
اگر دنبال جلب توجه زنهایی
انجامش نده
اگر مجبوری بنشینی و بارها و بارها بازنویسی کنی
انجامش نده
اگر حتی فکر کردن به نوشتن برایت کار شاقی است
انجامش نده
اگر سعی میکنی که شبیه کس دیگری بنویسی
فراموشش کن..
اگر مجبوری صبر کنی تا از درونت بجوشد
بعد صبورانه دوباره به انتظار بنشینی
یا اینکه هرگز از درونت نمیجوشد
به فکر یک کار دیگر باش
اگر مجبوری بار اول برای زنت
دوست دختر یا دوست پسرت
یا پدر و مادر یا هرکس دیگر بخوانی
هنوز آمادگیاش را نداری
مانند خیلی نویسندههای دیگر نباش
مانند هزاران آدمی که اسم خودشان را نویسنده گذاشتهاند نباش
کند و خسته کننده و پرمدعا نباش
نگذار عشق به خود از پا درت بیاورد
کتابخانههای جهان از دست امثال تو
آنقدر خمیازه کشیدهاند که خوابشان برده
خودت را به جمع آنها اضافه نکن
این کار را نکن
مگر اینکه از روحت مثل موشک بیرون بیاید
یا ساکت ماندن به سمت دیوانگی، خودکشی یا جنایت بکشاندت
یا اینکه خورشید درونت
در حال سوزاندن وجودت است
زمانی که واقعاً وقتش برسد
و یا اگر برگزیده باشی
خودش راهش را پیدا میکند
و تا وقتی که بمیری یا درونت بمیرد
کارش را ادامه میدهد
راه دیگری وجود ندارد
و هیچوقت دیگر هم وجود نداشته است ...
{ چارلز بوکوفسکی }
- جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۴۳ ب.ظ