من این چیزها را تنها برای تو میگویم...
جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۷ ب.ظ
من این درها را تنها برای تو باز کردهام
من این ستارهها را تنها برای تو پشتِ پنجره جمع کردهام
من از سایه تنها برای تو میگویم
- سایهای که بزرگ و بزرگتر میشود روی دیوار
وقتی چراغ روشن میشود
من از نور تنها برای تو میگویم -
نوری که از سقف میتابد و پلّهها را روشن میکند
پلّههایی که بالا میروند
پلّههایی که پایین میروند..
چیزهای دیگری هم در این اتاق هست که تنها برای تو میگویم
مثلاً دستی که زیرِ چانه مینشیند و غصّه میخورد
مثلاً لبخندِ پریدهرنگی که پشتِ لیوانِ آب محو میشود
مثلاً سری که درد میکند و اشک به چشم میآورد
مثلاً پوستِ پُرتقالی که عطرش بینی را پُر میکند..
من این چیزها را تنها برای تو میگویم
تو که میدانی اینها را برای تو کنار گذاشتهام
تو که میدانی اینها را دیگران نمیدانند...
{ یانیس ریتسوس }
- جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۷ ب.ظ
مرسی از مهدیار بخاطر اینکه معرفی ش کرد.
:)
:)