دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

و دیگر رها هستم ...

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ


آن هنگام که ناامیدی در من ریشه می‌دواند
نیمه های شب از خواب برمی‌خیزم

خاموش و  هراسان از آینده خودم و فرزندانم
می‌روم و آنجا که مرغابی وحشی

غرق در زیبایی‌اش

در آغوش نهر آرام گرفته

می‌نشینم

آرامش نهفته در طبیعت وحشی را حس می کنم
طبیعتی که چیزی در آن خاطر خود را با ترس از آینده
مکدر نمی‌کند

حضور آرام نهر را درک می کنم
و بر فراز سرم ستاره های روز-خاموش را می‌بینم که
در انتظار فروغ شان می‌نشینند
لحظاتی چند
از آرامش این جهان آرام می‌گیرم

و دیگر رها هستم ...


{ وندل بری }


http://bayanbox.ir/view/1083760471534560974/3fa318c1e491e0c02a21ec3a491fe92e.jpg

  • موافقین ۱۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۳)

  • زهرابانو ..
  • بسیار زیبا
    تصویر دیوونه کننده ست ...
  • محمدجواد شهباز نسب
  • یعنی مهو قلمت شدم 
    چه زیبا نوشتی رو دست سهراب سپری زدی
    به منم سر بزن
    پاسخ:
    محو
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی