کتاب هفته (15) - رای سفید
Plot summary
Seeing is a story set in the same country featured in Blindness and begins with a parliamentary election in which the majority of the populace casts blank ballots. The story revolves around the struggles of the government and its various members as they try to simultaneously understand and destroy the amorphous non-movement of blank-voters. Characters from Blindness appear in the second half of the novel, including 'the doctor' and 'the doctor's wife'.
داستان از یک روز بارانی در یک حوزهٔ اخذ رأی شروع میشود. بعدازظهر است و هنوز هیچکس برای دادن رأی به حوزه نیامدهاست. مسئولین حوزه با نگرانی افراد خانوادهٔ خود را به حوزه فرامیخوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد؛ اما بهناگاه حوزه شلوغ میشود. مردم، مصمم و شتابان، به حوزهٔ رأیگیری میآیند و رأی خود را به صندوق میریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز میگردد
نتیجه باورنکردنی است: بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریختهاند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را ازآنِ خود کردهاند.
رئیسجمهور و دولت، انتخابات را باطل اعلام میکنند و دوباره فراخوان برای انتخابات مجدد میدهند. رئیسجمهور در تلویزیون ظاهر میشود و از مردم میخواهد سرنوشت خود را با رأی دادن رقم بزنند. انتخابات مجدد برگزار میشود، ولی این بار نتیجه بدتر است. تعداد رأیهای باطلهٔ سفید افزایش مییابد.
دولت کمیتهٔ بررسی تشکیل میدهد. گروههای تفتیش عقاید بهکار میافتند. در خیابانها، جلو افراد را میگیرند و میپرسند: به چه کسی رأی دادهای؟ مردم مقاومت میکنند. دولت، حرکتهای تفتیشی را افزایش میدهد، ولی به نتیجه نمیرسد. دولت شهر را رها میکند و با تمامی افراد وابسته به دولت شبانه از شهر میگریزند و راههای خروج از شهر را میبندند و ازطریق رادیو سعی در برهمزدن امنیت و آرامش شهر میکنند، اما اهالی، آرامش شهر را کنترل میکنند. وزیر کشور، که خود سودای ریاستجمهوری را در سر دارد، شروع به خرابکاری در شهر مینماید. در شهر بمب منفجر میکنند و تقصیرات را به گردن آشوبطلبان میاندازند. شهردار شهر درکنار مردم میمانَد و به حفظ آرامش شهر کمک میکند. افراد دولت بهمرور از بدنهٔ آن جدا میشوند و به صف ناراضیان میپیوندند..
+در کشورهایی که در اون ها آزادی وجود داره ، رای ندادن و رای سفید دادن هم معنایی داره..
اما در بقیه ی کشورها و مخصوصا زمانی که نهادی بالاتر از دولت وجود داشته باشه ، این حرکت ها هیچ مفهومی ندارند چون حکومت حاکم صرفا به بقای خودش فکر میکنه و به همین خاطر با دستچین افراد شرکت کننده در انتخابات ، تقلب ، کم و زیاد کردن آرا افراد و حزب های مختلف و حتی شیفت کردن ! آرا در نهایت نتایج واقعی میپوشونه..
در این نوع کشورها ، حکومت ها به رای مردم نیاز ندارند ، چون نتایج از پیش مشخص هستند یا اصلا تصمیم گیرنده ها کسان دیگری هستند ، اون ها صف ها و توده های مردم میخوان تا به نوعی برای خودشون در جوامع بین المللی مشروعیتی دست و پا کنند..
جالبه که در هردوره هم کاری میکنند تا مردم ( وحشتناک که خودشون ! ) به بهانه و دلایلی که در اختیارشون گذاشته میشه ( و فکر میکنند با فکر خودشون به اون رسیدند ! ) به پای صندوق ها رای برن..حتی قشرهای تحصیل کرده و نسبتا آگاه و ناراضی اما متاسفانه ساده لوح یا ترسو..
جمله ی زیبایی از مارک تواین نقل میکنند..آنجا که آزادی نیست، اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد، اجازه نمی دادند که رای بدهید !
برای رسیدن به آزادی باید تاوان های بسیار بزرگتری از انتخاب بین بد و بدتر پرداخت..هرچند متاسفانه در این کشورها حتی در صورت وقوع ، این تحرکات ، چون فاقد حمایت توده ی مردم ( که نا آگاه ، ناتوان ، بزدل یا کاسه لیس هستند ) به هیچ نتیجه ای نمیرسند..و تا ابدالدهر همان خواهد بود که بود..
+به نظر من ساراماگو بیشتر به جای شخصیت پردازی به وقایع و اتفاقات میپردازه که اتفاق مثبتی هم هست..این امر تا جایی ادامه پیدا میکنه که معمولا حتی برای اشخاص اسمی هم انتخاب نمیکنه..دقیقا در نقطه ی مقابل داستایوسکی ..
+گفته میشه در ترجمه ی این کتاب به زبان فارسی و نسخه های چاپ شده قسمت های زیادی از کتاب حذف یا تغییر داده شده...
+ بینایی | ژوزه ساراماگو | کیومرث پارسای
- پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ب.ظ
+ برادر انقدر از این پُستای بودار نذار خدایی نکرده فیلتر میشیا (شکلک نگران )