یونگ اعتقاد داشت، برخی از انسانها دو چهره دارند: چهرهای که به دیگران (و حتی خودشان) نشان میدهند که او آن را "ماسک" یا "نقاب" مینامید. و چهره ای که در پشت این نقاب پنهان است که یونگ آنرا "سایه" میگفت.
یونگ اعتقاد دارد که "هر تعصبی، تردید سرکوب شده است" و هر کس در هر زمینه ای دچار افراط است و در تلاش است تا سایه ای (که برعکس چیزی است که نشان می دهد) را در پشت نقاب آن افراط پنهان نماید. اما بازی زندگی گاهی بازی پیچیده ای است. وقتی پدر یا مادری دچار چنین نمایشی است در فرزند او تمایلی برای مقاومت در برابر این افراط شکل میگیرد. مثلا در مقابل پدر یا مادری که بیش از حد منظم یا وسواسی است فرزندی بزرگ میشود که شلخته و بینظم است!
در برابر پدر یا مادری که بیش از حد درویش مسلک و پارسا نماست، کودکی رشد میکند که پولدوست و حسابگر است. و این همان چیزی است که یونگ میگوید: «هیچ چیز بیش از زندگی نزیسته والدین بر فرزندانشان تاثیر نمیگذارد!».
به همین خاطر یونگ توصیه میکند هنگامی که با شخصی بر سر موضوعی اختلاف نظر شدید و درگیری دارید و نمی توانید همدیگر را تحمل کنید؛ زمانی را به این اندیشه و پرسش اختصاص دهید که «آیا این افراط طرف مقابل، پاسخی به افراط من در جهت معکوس نمیباشد؟»
+دکتر مهدی قاسمی
- ۰ نظر
- ۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۳۷