دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشانه ها» ثبت شده است



امروز میخوام در مورد فیلترهای نگاه صحبت کنم. بحث ها پراکنده و شاید نامربوط باشند. حاوی نظرات شخصی و بعضاً غیرقابل دفاع. به هر حال، به نظرم این فیلترها اغلب به شکلی از وسواس ختم میشن.


1.فیلتر املا:‌ وقتی دارم متنی رو میخونم اولین فیلتر نگاه من املای کلماته و خدا نکنه غلطی پیش چشم من بیاد. ذهن من تمام سالنو خاموش میکنه و نورو میندازه روی همون کلمه با املای غلط.

اینکه کسی املای درست بعضی از واژه ها رو ندونه به این معنی نیست که حرفهاش بی معنی یا بدون کاربردند. اما حتما میتونه نشونه ی چیزهای دیگه ای باشه. مثل مطالعه کم و سواد ناکافی.

به واکنش خودم که نگاه میکنم میبینم گاهی به خوندن ادامه میدم و گاهی هم از خوندن دست میکشم. بعضی اوقات صفحه چت رو میبندم و گاهی حتی آنفالو میکنم.

نتیجه گیری: ضمن ضرورت پاسداری از زبان پارسی، تعدیل عکس العمل و وسواس نداشتن اهمیت داره. به هرحال به هر فاکتوری باید دقیقا در جایگاه خودش اهمیت داد. ضمن توجه به نشانه ها، علت اشتباهات و البته وابستگی احتمالی جایگاه ها به هم.


2.فیلتر نگارش: باز هم اگه به مبحث نوشتار برگردیم مسئله دستور زبان و غلط های نگارشی پیش میاد. تا مدتی پیش و تا تذکر یکی از دوستان، من اشتباهیو مرتکب میشدم، به این صورت که بعد از علائم نگارشی مثل ویرگول یا نقطه،فاصله نمیذاشتم یا قبلشون فاصله میذاشتم !

انگار تا وقتی شکل درستو ندونی، این خطاها خیلی به چشم نمیاد. ولی از وقتی که متوجه اش میشی خیلی تو ذوق میزنه و زشت جلوه میکنه.

مثل مبحث نیم فاصله، که من متاسفانه هیچ آشنایی باهاش ندارم و در مقابل یادگیریش هم از خودم مقاومت نشون میدم. اما اونهایی که بلدند حساسیت عجیبی روی کاربردش دارند که برای ما نادونها غیرقابل درکه..ولی در چشم اونها پررنگ و مهم جلوه میکنه.

میدونم که متاسفانه، نوشته های من هنوز هم پر از خطاهای نگارشی، اشکالات تایپی وغلط های دستور زبانی هستند. اما نمیتونم منکر این باشم که اگاهی از خطاهای ظاهری دیگران حواس من رو از کیفیت محتوا پرت نمیکنه یا نظرم رو، حداقل در لایه های زیرین ناخودآگاهم، نسبت به کسی تغییر نمیده.

نتیجه گیری:‌ مشابه با فیلتر املا..


(فیلترهای شما؟)

ادامه داره...


هر تب و تابی، از نیاز ژرف تری خبر می دهد که برآورده نشده است، نشانه ی کمبودی است. نیاز کوزیمو به داستان گویی نیز نشان می داد که او چیز دیگری را جستجو می کند. هنوز عشق را نمی شناخت. بی شناخت عشق تجربه های دیگر به چه کار می آید؟ بدون شناختن مزه ی زندگی، به خطر انداختن آن چه سودی دارد؟


+بارون درخت‌نشین | ایتالو کالوینو | بازگردان مهدی سحابی | انتشارات نگاه