در روزگار مدرن ، ما انسان ها از سه تحقیر نظری بزرگ در رنج بوده ایم که هر سه نیز با علم پیوند دارند و با جزمیات مذهبی در تقابل قرار می گیرند .
نخستین تحقیر در قرن های شانزدهم و هفدهم به دنبال انتشار آثار کوپرنیک ، گالیله و کپلر اتفاق افتاد : زمین ، یعنی سیاره ی ما ، از مرکز کاینات اخراج شد ، سکون ممتاز و شاهانه ی خود را از دست داد و به دور خورشید شروع به چرخیدن کرد .
دومین تحقیر در قرن نوزدهم اتفاق افتاد : داروین به طرز قانع کننده ای ثابت کرد که نوع بشر صرفا نوعی از میان انواع بسیار است و ( ما حداقل مستقیما ) به وسیله ی خداوند و به الگوی او خلق نشده ایم ، بلکه به دنبال جهش های بی شمار در یک زنجیره ی بسیار طولانی ژنتیکی از سایر پستانداران انسان ریخت جدا شده ایم .
سومین تحقیر در پایان قرن نوزدهم ، به دنبال کار زیگموند فروید اتفاق افتاد : وی آگاهی یا روح ما را به چیزی پیچیده و عاری از وضوح تبدیل کرد ، متاثر از تکانه های ناخودآگاهی که ما بر آن سیطره نداریم .
در هر سه مورد ، یکی از ویژگی های استنثنایی خود را که به آن مباهات میکردیم و بر آن مبنایی الهیاتی تدارک دیده بودیم از دست دادیم . به این ترتیب ، بیش از پیش به آن چیزی شباهت پیدا کردیم که چندان خوشاندمان نیست...
+از کتاب معمای زندگی | نوشته فرناندو ساواتر
+به نظرم برای هر انسان سالم و عمیقی لازمه که اطلاعاتی هرچند کلی در مورد یک سری از علوم داشته باشه ..کتاب نبرد دین با علم نوشته ی برتراند راسل { دانلود از اینجا } میتونه مرجع مناسبی برای شروع باشه
این کتاب که شامل 10 فصل :
1.میدان های نبرد 2.انقلاب کوپرنیکی 3.تکامل 4.جن شناسی و علم پزشکی 5.روح و جسم 6.جبرگرایی یا قطعیت 7.عرفان گرایی 8.هدف کیهانی 9.علم و اخلاق شناسی 10. نتیجه گیری
میتونه شما را نه بسیار عمیق اما به صورت صحیح و جالبی با شاخه های مختلف علم و نحوه و دلیل تعارض اون با ادیان آشنا کنه . خوندن فصل های 2 و 3 و 5 و 7 و 8 توصیه میکنم..
هرچند ارزش هر نوشته ی علمی به روز بودن اونه و اگرچه از زمان نوشتن این کتاب بیشتر از 80 سال میگذره ، فکر میکنم این کتاب هنوز هم ارزش علمی خودش تا حدود زیادی حفظ کرده..