ساده است نوازش سگی ولگرد
شاهد آن بودن که چگونه زیر غلتکی میرود
و گفتن که
"سگ من نبود"
ساده است ستایش گلی
چیدنش و از یاد بردن
که گلدان را آب باید داد
ساده است بهره جویی از انسانی
دوست داشتنش،
بی احساس عشقی
او را به خود وانهادن
و گفتن که
" دیگر نمیشناسمش"
ساده است لغزشهای خود را شناختن
با دیگران زیستن
به حساب ایشان
و گفتن که
"من این چنینم"
ساده است که چگونه میزی
باری زیستن سخت ساده است
و پیچیده نیز هم..
{ مارگوت بیگل }
- ۰ نظر
- ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۹:۰۱