یک بار هم پرسید: زیباترین بیت یا کلام عاشقانه ای که الان به خاطر داری، کدام است؟!
بی هیچ درنگ و تاملی این بیت را زمزمه کردم:
نیاز است ما را به دیدار تو
بدان پُرهنر جانِ بیدارِ تو!
گفت از کیست؟ سعدی، مولانا و یا حافظ؟! گفتم: از هیچ کدام! از فردوسی است.
با حیرت نگاهم کرد و گفت تا آنجا که می دانم، فردوسی در شاهنامه از جنگ و نبرد و حماسه سخن گفته، او را با عشق چه کار؟!
گفتم:
با این همه، ابیات و روایت های عاشقانه در کلام فردوسی کم نیست. به طور
خاص، داستان زال و رودابه از زیباترین و پرشورترین روایت های عاشقانه ی شعر
فارسی است. زیباتر از منظومه های مشهور عاشقانه ای چون لیلی و مجنون و یا
شیرین و فرهاد! عشقی روشن و والا و بلند که بسیار طبیعی و بی تکلف است و
به خفت و خواری و ذلت عاشق یا معشوق و نفی ارزشهای زندگی نمی انجامد.
پرسید: حالا چرا این بیت؟ مگر این بیت از داستان زال و رودابه است؟!
گفتم:
نه، اما به چشم من این بیت زیباترین سخن عاشقانه ای است که تا به حال
شنیده ام. عاشقی که تشنه ی دیدار است. دیداری که به تمنای رنگ و رو و خط و
خال نیست. بلکه دیدار با جان صاحب کمال و پرهنری است که روشن است و بیدار!
تنها چنین دیداری شایسته ی اظهار نیاز است.
- ۱ نظر
- ۰۱ آبان ۹۶ ، ۲۲:۲۹