دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیدنی لومت» ثبت شده است


لازم نیست من بهتون بگم اوضاع بده. همه می دونن که بده. توی رکود اقتصادی هستیم. همه از کار اخراج شدن یا نگران از دست دادن کارشونن. ارزش دلار به اندازه یه سکه 5 سنتی شده. بانک ها دارن ورشکسته میشن. مغازه دارها یه اسلحه زیر پیشخون شون نگه میدارن. ولگرد ها دارن توی خیابون ها وحشی میشن. به نظر میرسه هیچکس نیست که بدونه داره چیکار می کنه و این پایانی نداره.

ما می دونیم که هوا برای نفس کشیدن مناسب نیست و غذا هم برای خوردن. و ما میشینیم و تلویزیون نگاه میکنیم و خبر های محلی بهمون میگه که امروز 15 تا خودکشی داشتیم و 63 جرم وحشیانه. ما می دونیم اوضاع بده. بد تر از بد، دیوانه واره. مثل اینه که همه چی در همه جا داره دیوونه میشه. پس ما دیگه بیرون نمی ریم. ما توی خونه میشینیم و آروم آروم دنیایی که در اون زندگی می کنیم، کوچیک تر میشه و ما فقط می گیم: "خواهش میکنم، حداقل ما رو توی اتاق نشیمن تنها بذار. بذار مشروب و تلویزیون رو داشته باشم. و من هیچی نمیگم. فقط ما رو تنها بذار." 
خب، من شما رو تنها نمی ذارم. ازتون می خوام که عصبانی بشید. ازتون نمیخوام که اعتراض کنید. ازتون نمیخوام که شورش کنید. من نمیخوام به نماینده تون نامه بنویسید. چون نمیدونم بهتون چی بگم که بنویسید. من نمیدونم باید با رکود و تورم و روس ها و جرم در خیابون چیکار کرد. تنها چیزی که می دونم اینه که اول باید تو عصبانی بشی!

تو باید بگی: "من یه انسانم. خدا لعنتت کنه. زندگی من ارزش داره." خب ازتون می خوام که بلند شین. ازتون میخوام که از روی صندلی هاتون بلند شین. و ازتون میخوام که همین الان به سمت پنجره برید، بازش کنید و سرتون رو بیرون کنید و فریاد بزنید: "من خیلی عصبانی هستم و دیگه نمیخوام اینو تحمل کنم". بعدش می تونیم بفهمیم که درباره رکود، تورم، بحران نفت و... چیکار باید بکنیم.

اما اول از روی صندلی تون بلند شین، پنجره رو باز کنید، سرتون رو بدید بیرون، فریاد بزنید و اینو بگید: "من خیلی عصبانی هستم و دیگه نمیخوام اینو تحمل کنم!"


Network 1976 Sidney Lumet Drama/Satire ‧ 2h 1m  8.1/10IMDb


http://s9.picofile.com/file/8331437326/photo_2018_01_28_01_31_29.jpg