دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سنتوری» ثبت شده است



علی ( بهرام رادان ) : ولی هانیه خانوم ، خودمونیما ... !
ما بالاخره نفهمیدیم از چی این مرتیکه خوشت اومد..
یعنی ... یعنی می‌تونی ؟ می‌خوام بدونم ؟ می‌تونی ... ؟
یعنی می‌شه با اونم همون جاهایی بری که با من رفتی ؟
همون چیزهایی رو بخوری که با من خوردی ... ؟
همون ، همون کارایی رو بکنی که با منم کردی ؟ یعنی میشه ؟

+علی سنتوری- داریوش مهرجویی


http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/AZANBIDELAN/1223.jpg

هیچ وقت دوست نداشتم و ندارم..نفر دوم یک نفر دیگه باشم..یعنی اگر بخوام هم نمیتونم..چطور میشه نفر دوم بود و بعد به حرف هاش  گوش داد و فکر نکرد که  قبلا همین حرف ها رو به نفر اول هم گفته..همین لبخندها رو به اون هم زده..همینطوری نگاهش کرده..

چطور میشه نفر دوم بود و زندگی کرد..چطور میشه نفر دوم بود و باز هم دوست داشت..؟