چون نهالی سست می لرزد
روحم از سرمای تنهائی
می خزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهائی..
دیگرم گرمی نمی بخشی
عشق، ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام، از عشق هم ، خسته
{ فروغ فرخزاد }
+آنچه می گشتم به دنبالش ، وای بر من، نقش ِ خوابی بود..
- ۲ نظر
- ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۱۹