یک چیزهایی نفس آدم را تازه میکند. یعنی چنان نور میشود در دل تاریکترین لحظه هایت که بعدها صد بار میتوانی برگردی به همان موقعیت و نفس تازه کنی. مثالش یکی همین استقبالی که دیروز در خوزستان از روحانی کردند و شعار دادند: ما که هوا نداریم، هنوز هواتو داریم.
یعنی چنان حجمی از بلوغ، امید و صبوری پشت همین چند کلمه است که فارغ از هر نتیجهای در انتخابات پیشرو، جان آدمی مثل من را فربه میکند. یا اینکه میخوانی عباس امیرانتظام با سابقۀ سی سال زندانی شدن به خاطر هیچ در همین حکومت، بیانیه داده و اعلام کرده به خاطر ایران به روحانی رای میدهد. در حالی که آدمی مانند او شاید موجهترین دلایل را برای تنفر از کل این ساختار دارد اما آن عشقی که به ایران در جانش موج میزند باعث میشود از آن تنفر عبور کند و آبرویش را میان بگذارد و از رای دادن سخن براند.
در روزگاری که خاورمیانه در نفرت و تضاد، غرقه است؛ در زمانهای که این چنین انسان، گرگِ انسان شده، چنین سطحی از شعور و گذشت، دیر یا زود ما را به آنجا میرساند که میخواهیم. برای همین است راستش من از باختن این انتخابات نمیترسم اما عمیقا امیدوارم با برنده شدن در این انتخاب میان پیشرفتن یا فرورفتن، ما مسیر را کوتاه کنیم، زمان را صرفهجویی و شادی را گسترده...
دلم روشن است که آدمهای مردد هم ملحق میشوند به ما که تصمیم به رای دادن داریم، دلم روشن است که سی اردیبهشت از جنس دو خرداد خواهد بود ، به امید حق و به همت ما.
- ۱ نظر
- ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۵۹