اصلا معتقد نیستم که نویسنده باید هر روز چیزی بنویسد. هر وقت هم که یاوههای قلمزنان جاپا قرض کرده و کاسب شده را در این زمینه میخوانم، آتشی میشوم. کسی که هر روز بتواند بنویسد باید مقدار زیادی بیکار، مقدار زیادتری سرش خالی از فکر، و مقدار زیادترتری اهل حساب و بازار و ریاضیات باشد. یعنی نه ادبیات. من نیستم. غالبا از کار یا فکر یا هزار و یک عارضهی عصبی چنان زده و مچاله و لهیدهام که واقعا نمیدانم رمق قلمزدن را از کجا باید بیاورم. البته بگذریم که هر چه تاکنون از این قلم سرزده یکسره در همین وضع و حال درب و داغون سر زده. و نیز بگذریم از پر نویسان سیر و گرسنه، بیکاره و نیمهکارهی وطنی. ایضا بگذریم از پارهیی قلمزنان حرفهیی داخله و خارجه. خلاصه پرنویسی ملاک نیست. کمنویسی هم نیست. آشفتهحالی یا آسودهاحوالی نویسنده هم باز ملاک نیست. خلاصه اصلا نمیخواهم نویسنده تلقی بشوم به حساب یک رشته یادداشت، و میتوان نویسنده بود صرفا به حساب یک رشته یادداشت. اما، ولی، بله.
حرفهایی با خودم در میان راه/ بهمن فرسی
- ۰ نظر
- ۲۵ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۹