دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اکتاویو پاز» ثبت شده است



چهره ی زیبا مثل آفتابگردانی ست که گلبرگ هایش را رو به خورشید می گشاید
مثل تو ...که چهره می گشایی بر من، وقتی ورق را برمی گردانم .

لبخندِ دلربا ؛هر مردی را مسحور زیبایی ات کنی ،

آه ، زیبایِ روزنامه ای..
تا به حال چند شعر برایت سروده اند ؟
چند دانته برایت نوشته اند ؟ بئاتریس ؟!

برایِ وهمِ وسواس آمیزت
برای فانتزی های مصنوعی ات...

امروز من اما کلیشه ی دیگری نمی سازم
و این شعر را برای تو می نویسم
نه! نه، برای کلیشه های بیشتر..

این شعر برای زنانی ست
که زیبایی شان ، به دلنشینی شان ست
به فهم شان ، به ذات شان
نه به صورتی که جعلی ست .

این شعر برای شما زنانی ست
که چون شهرزاد ؛ هر روز با قصه ای
برای گفتن از خواب ؛ برمی خیزید .
قصه هایی برای دگرگونی ؛
چشم انتظارِ جنگ
جنگ بر ضدِ اندام واره های متحدالشکل
جنگ بر ضد شهوت های روزانه
جنگ برای حقوقِ ناگرفته
و یا فقط جنگ هایی برای نجاتِ شبی بیشتر..

بله ، برای شما ؛ برای زنانِ دنیایِ درد
به ستارگان درخشانِ این عالمِ بی انتها
به شما جنگجویانِ هزار و یک جنگ
برای شما؛ دوستانِ دلم..

سرم را دیگر رویِ روزنامه ها خم نمی کنم
ترجیحا به شب می اندیشم
به ستارگانِ درخشان اش
نه باز به کلیشه های بیشتر …


{  اکتاویو پاز }


از آن روزی که سرودن اشعار را شروع کردم، برایم سوال بود که آیا این کار ارزشش را دارد:

آیا بهتر نخواهد بود اگر زندگی را به شعر برگردانیم تا آن‌که اشعاری از زندگی بسازیم؟


+اکتاویو پاز  - شاعر و نویسنده ی مکزیکی