دکتر
استرنج لاو فیلمی متفاوت از فیلم های هم ژانر خود است. کمدی کابوس واری از
دورانی سیاه. ۹۰ درصد زمان فیلم در محوطه ای بسته می گذرد که سران
و فرماندهان بزرگ جنگ در کنار یکدیگر برای آینده جهان تصمیم می گیرند.
کوبریک همان نگاه سیاه وبدبینانه خود را نسبت به جهان معاصر و این بار در
فضایی طنز آلود به نمایش در می آورد. دغدغه های کوبریک در این فیلم همان
دغدغه هایی است که بعد ها در اکثر فیلم های خود با کمی تغییر مطرح می کند. او میگفت: با ساخت "دکتر استرنج لاو یا چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به
بمب اتم عشق بورزم" . به این ترتیب روند ساخت شاهکارهای کوبریک شروع شد.
کوبریک با دکتر
استرنج لاو حد نهایت بدبینیاش نسبت به حاکمان دنیا را نشان داد که در سایر
فیلمهای ضد جنگیاش نیز به عنوان تم ثابتی همواره وجود داشت و با انتخاب
پیتر سلرز کمدین برای بازی در سه نقش و از جمله رئیس جمهور امریکا هجویهای
از سیاستمداران بی فکر را به نمایش گذاشت که چگونه به سادگی مقدمات جنگی
اتمی را فراهم میکنند که با یک اشتباه فردی منجر به نابودی دنیا میشود.
در قسمتی از فیلم ژنرال باک به رییس جمهور میگوید:
"
آقای رئیس جمهور، مطمئنم اگر ما پیشدستی کنیم، تلفاتمون خیلی ناچیزه، نمی
گم آب از آب تکون نمیخوره، فقط می گم که فوقش بیشتر از ده یا بیست میلیون
نفر کشته نمی شن! "
بازی جرج سی اسکات در نقش ژنرال خیره کننده ست..
پیتر
سلرز در این فیلم، یکی از عجیب ترین و عمیق ترین شخصیت های کمدی سیاه
کلاسیک را نمایش می دهد. دکتر استرنج لاو دانشمند آلمانی می خواهد از نبرد
اتمی روس ها و امریکایی ها جلوگیری کند. در اتاق جنگ او روی ویلچر٬ با عینک
سیاه و دستکش های سیاه٬ تنها کسی است که می تواند جنگ را متوقف کند.
این
فیلم به نوعی سیاست را هم عرض مسائل غیر اخلاقی می داند. در سکانسی از
فیلم دکتر استرنج لاو (پیتر سلرز) به توصیف پناهگاه هایی می پردازد که قرار
است بعد از شلیک بمب - روز رستاخیز (Doomsday) روس ها، برای بقای نسل بشر
به کار گرفته شوند. در آنجا هر مردی با 10 زن طرف است.
مردها براساس
توانایی های سیاسی و اجرایی شان و زن ها به خاطر جذابیت های ظاهری و فیزیکی
انتخاب می شوند. او می گوید در این پناهگاه ها به جز تولید مثل و زاد و
ولد آدمی هیچ اتفاق دیگری نمی افتد. شخصیت دیگر قصه (با بازی جورج سی
اسکات) هم از این ایده که بقیه عمرش را با زن ها بگذراند به شدت استقبال می
کند. شما در این سکانس با یک موقعیت کاملا ابزورد طرفید. این آدم ها در یک
قدمی مرگ بشر، به غرایزشان فکر می کنند و این گونه است که مردان برای
تمامی دنیا تصمیم می گیرند.
ماندگار ترین دیالوگ فیلم را رییس جمهور خطاب به ژنرال تورگیدسون و سفیر کبیر روسیه که با هم درگیر شده اند، میگوید:
آقایون شما نمیتونید اینجا دعوا کنین، اینجا اتاق جنگه!!