*نه برای آن هایی که میخواهند فیلم را دست اول ببینند.(Stalker - Andrei Tarkovsky)
Stalker
کسی است که راه را به شما نشان میدهد. شما را از مسیری پر پیچ و خم و
خطرناک میگذارند و به اتاقی میرساند که میتواند شما را به بزرگترین
آرزویتان برساند. اتاق در ناحیه ای قرار گرفته که از سال ها پیش به خاطر برخورد سنگی آسمانی متروکه شده
است و هم اکنون توسط دولت محصور شده و از آن محافظت میشود. اما هنوز هستند
کسانی که مردم سرخورده را، برای رسیدن به آرزوهایشان، به صورت پنهانی از
موانع عبور داده و وارد منطقه میکنند. نکته اینجاست که تنها آدمهای به شدت
ناامید و رنجیده میتوانند به سلامت از این ناحیه عبور کنند. این منطقه
هوشمند دام های مرگباری که دائما محلشان تغییر میکند را بر سر راه بقیه
بازدید کنندگان میگذارد. دام هایی که حتی استاکرهای خبره ای که منطقه را به
خوبی مشناسند به وحشت می اندازد.
استاکرها خود حق ورود به
اتاق را ندارند. این قانونی ست که خودشان وضع کرده اند. آنها فقط تا دم در
اتاق میروند و پولشان را میگیرند. اما چرا؟ چه چیزی این اتاق را ترسناک میکند؟
مگر میشود رسیدن به آرزوها خوشایند نباشد؟
روی وحشتناک اتاق (و
خودمان) را در قسمتی از فیلم و در خلال تعریف یک خاطره میبینیم. خارپشت یکی
از مشهورترین استاکرهایی ست که تا به حال راهنمای منطقه بوده است. او
برادرش را در یکی از خطرناک ترین نقاط منطقه، که تونلی به نام چرخ گوشت
است از دست میدهد. مدتی بعد برای پس گرفتن برادرش قانون را شکسته و
وارد اتاق می شود. با این امید که آرزویش برای پس گرفتن برادر برآورده شود.
اما اتاق نه به آرزویی که به زبان می آید که تنها به درونی ترین و عمیق
ترین خواسته افراد پاسخ میدهد. نتیجه این میشود که خارپشت با مقدار زیادی
پول از اتاق خارج میشود، بدون برادر.
حالا او یکی از ثروتمند ترین مردان
سرزمینش است. اما دو هفته هم طول نمیکشد که او خودش را در خانه اش دار میزند. این
میتواند تاوان ورود به اتاق آرزوها و سرنوشت هرکدام از ما هنگام رو به رو شدن با عمیق ترین وجه وجودمان
باشد.
Stalker 1979 ‧ Fantasy/Mystery ‧ 2h 43m 8.1/10IMDb