دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابراهیم گلستان» ثبت شده است


ابراهیم گلستان در قسمتی از نامه‌اش به سیمین نوشته اگر کسی از من تعریف کند و من تعریف او را قبول کنم باید قدرتِ او را از خودم بیشتر ببینم و به قدرت قضاوت او اعتقاد داشته باشم. البته آدم‌هایی که از من بهتر بفهمند کم نیستند اما همه نیستند، فرض هم که باشند من تا اول خودم از غربال رد نشوم به غربالی که دست دیگران است چرا خودم را بسپارم؟


هاکلبری فین داستان نوجوانی است که از پدری الکلی متولد می‌شود. او  به دنبال دعوا با پدرش از خانه فرار می‌کند و در راه این فرار با برده سیاه پوستی به نام جیم آشنا می‌شود. آنها با کلکی که می‌سازند رودخانه می‌سی‌سی‌پی را طی می‌کنند. این کتاب به حوادثی که بر این دو رخ می‌دهد می‌پردازد. ارنست همینگوی درباره این کتاب نوشته است:

 "ماجراهای هاکلبری فین بهترین کتابی است که تا به حال داشته‎ایم. تمام داستان‌های آمریکایی از آن بیرون آمده‎اند. چیزی پیش از آن نبوده است."

او همچنین در مورد مارک تواین میگوید :
«ادبیات آمریکا با او شروع شده. پیش از او چیزی نبود، پس از او هم چیزی نیست.»

تم اصلی این داستان کشمکش های وجدانی و اخلاقی هاکلبرفین با خودش است و این که چگونه این کشمکش ها در طول داستان هاک را تغییر می دهد.

هاک در همه زندگیش آموخته که سیاهان پست و انسان هایی درجه دوم هستند و مطابق با همین ایده هم باید با آنها رفتار کرد. داستان "ماجراهای هاکلبری فین" هم روی نبرد هاک با این فکر متمرکز است و این که هاک تصمیم می گیرد که دیگر این چنین فکر نکند. در پایان داستان او به قدر کافی قوی شده تا تقریبا همه ایده های نژادپرستانه را از سرش بیرون کند.

بر اساس فکری که در ابتدا هاک دارد، آزاد کردن جیم از بردگی از نظر اخلاقی صحیح نیست. چرا که هاک در همه زندگی یاد گرفته که اگر کسی برده ای را از بردگی آزاد کند به جهنم می رود.

هاک حالا باید براساس احساس شخصی خودش تصمیم بگیرد نه بر اساس آن چیزی که جامعه به او یاد داده است. در پایان هاک تصمیم درست را می گیرد و هرکاری را هم برای انجام تصمیمش انجام می دهد.

هاک که در همه زندگی هرگز دوستی حقیقی را تجربه نکرده، دوست واقعیش را در جیم کشف می کند. او می آموزد که نژاد مهم نیست و این که جیم همه کاری برای او انجام می دهد. در ابتدا هاک نسبت به جیم احساس فضیلت و برتری دارد و شوخی هایی با او می کند. اما به این باور می رسد که جیم هم احساس دارد. سپس به تدریج به این نتیجه می رسد که با وجود این که رنگ پوستشان با هم متفاوت است اما شباهت های زیادی به هم دارند.

به این ترتیب هاکلبری فین با آن چه که در همه عمر آموخته می جنگد و رفتار درستی که باید با سیاهان داشته باشد را می آموزد و تا آن جا پیش می رود که تمام قیدها را برای دوستی با جیم کنار می گذارد و بین آن دو دوستی واقعی شکل می گیرد. ماجراهای هاکلبری فین یک داستان بزگ و بدون تاریخ و زمان است..

ماجراهای هاکلبری فین  از چند چیز ملموس مانند رودخانه برای اشاره به گستره‌ای متنوع از احساسات، عواطف و حتی کردارها بهره می‌گیرد. نماد غایی در ماجراهای هاکلبری فین، رودخانه‌ی می‌سی‌سی‌پی است. رودخانه‌ها بیشتر وقتها بر «خودِ زندگی» دلالت دارند و مظهر دگرگونی مدام جهان و کل کیهان‌اند

در این مورد، رودخانه به مثابه مکانیزمی در خدمت تکوین بلوغ هاک عمل کرده است. هاک و جیم خیلی زود پی می‌برند که رودخانه راه دستیابی هر دو آنها به سعادت است. آن دو کم‌کم احساس می‌کنند رابطه‌ای خاص میانشان وجود دارد؛ چیزی از جنس رابطه‌ی موجود میان دوستان ناهمگون.

آن ها متوجه می‌شوند که آرام‌آرام به یک‌دیگر تکیه می‌کنند تا آن‌جا که سرانجام هر یک برای بقای خود نیازمند دیگری خواهد بود.

رودخانه در تضاد با محدودیت‌ها و مسئولیت‌هایی که هاک در خشکی تجربه می‌کند، نماد آزادی است

«علاوه بر این، رودخانه محملی برای فرار از فرهنگ اجتماع است. رودخانه‌ی می‌سی‌سی‌پی در داستان‌های تام سایر و ماجراهای هاکلبری فین به عنوان چیزی استفاده می‌شود که در مسیر ویژه‌ی خود روان است و به دور از تمدن جریان دارد

نماد برجسته‌ی دیگر در رمان ماجراهای هاکلبری فین، خشکی است. خشکی جایی است که همه‌ی اتفاق‌های ناگوار می‌افتد. هر چیزی که حتی ارتباطی مبهم با خشکی دارد، آغازگر خطر یا نیرنگ‌های پنهانی است که هر لحظه ممکن است هاک و جیم را درگیر کند. برای نمونه، در جزیره‌ی جکسون است که هاک و جیم نخستین بار با مشکل روبه‌رو می‌شوند.
«موضوعی که در نظر هاک یک شوخی سرگرم‌کننده است، جیم را به آستانه‌ی مرگ می‌کشاند.

هاک مار مرده‌ای را در رختخواب جیم می‌گذارد اما فراموش کرده که جفت مار مرده همیشه به دنبالش خواهد آمد. جیم چهار شبانه‌روز در بستر می‌افتد تا سرانجام بهبودی‌اش را بازمی‌یابد

معلوم است که هاک زندگی روی رودخانه را به زندگی در خشکی ترجیح می‌دهد. با توجه به این‌که هاک در خشکی شاهد کشته شدن دوستش باک است، پیوند این اتفاق با خشکی و ترجیح زندگی روی رودخانه را می‌شود درک کرد. اتفاق دردسرساز دیگر، زمانی در اطراف خشکی رخ می‌دهد که هاک پیشنهاد می‌دهد سوار قایقی رها شده و شکسته شوند. در میان این دو، هاک شجاعت و جسارت بیشتری دارد، اما جیم که بافکرتر و محتاط‌تر است تردید می‌کند.

هاک به هر ترتیب جیم را روی قایق می‌کشاند. روی قایق، آنها به گروهی دزد برمی‌خورند که دارند یکی از افرادشان را غرق می‌کنند. وقتی هاک و جیم به کلک‌شان برمی‌گردند متوجه می‌شوند طنابش جدا شده و قایق در پایین‌دست رود شناور است. بعد از همه‌ی این‌ها تصمیم می‌گیرند کرجی دزدها را بدزدند. از هم جدا می‌شوند و مدتی کوتاه یکدیگر را گم می‌کنند. وقتی همدیگر را پیدا می‌کنند و دوباره با هم‌اند، می‌بینند یک قایق بخار پرقدرت، کلک سست و ضعیف‌شان را داغان و روی زمین پهن کرده است.

«همه‌ی اتفاق‌های وحشتناکی که در این قصه‌ی جالب ـ که درباره‌ی ورود یک پسربچه به دوران بزرگسالی است ـ رخ می‌دهد، از خشکی سرچشمه می‌گیرد.

بعد از چندین ماجرای دردناک دیگر، هر کسی به‌سادگی می‌فهمد چرا خشکی جایی چنین شرارتبار و نامعقول برای زندگی هاک و جیم است.

در نهایت می‌توان دید که مارک تواین برای بیان عواطف در رمان کلاسیک ماجراهای هاکلبری فین، نمادهای متفاوتی به کار می‌گیرد. هرچند نویسندگان پرشمار دیگری در رمان‌هایشان از سمبولیسم بهره می‌گیرند اما سمبولیسم تواین به لحاظ دراماتیک شاخص است..


هاکلبری فین | مارک تواین | ابراهیم گلستان