دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

۲۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است


"حسن مؤدب" که مرید خاص ابوسعید بود و از یک خانواده سرشناس شهر، با همه ارادتی که به شیخ داشت، هنوز پاره ای از کشش ها و رعونت ها در او باقی بود. یک روز شیخ بدو فرمان داد تا برود و از دورترین نقطه ی شهر نیشابور مقداری دل و جیگر و شکنبه ی گوسفند بخرد و با خود حمل کند و به خانقاه آورد. این کار برای حسن از دشوارترین تجربه ها بود زیرا می دید که تمام مردم شهر او را می بینند که مقداری دل و جیگر و شکنبه را در کواری کرده و بر دوش گرفته است و خون و کثافت از سر تا پای او می ریزد. در هر گامی که برمیداشت از شرم آب می شد با این همه فرمان شیخ را اطاعت کرد و هر طور بود این عمل دشوار را به سامان رساند.

وقتی به خانقاه آمد شیخ دستور داد تا این کوار دل و جیگر و شکنبه را به نقطه مقابل مسیری که رفته بود، به دورتر جای شهر ببرد و در چشمه ای که آنجا هست بشوید و به خانقاه آورد. رسوایی در برابر نیمی از مردم شده کم بود که حالا باید نیمه ی دیگر شهر را با همان حالت بپیماید. این بار بر شرمساری و سرشکستگی حسن، خستگی نیز افزوده شد. اما هرطوری که بود شکنبه ها و دل و جیگر را در کوار قرار داد و بردوش گرفت و عرق ریزان و خون و کثافت بر سر و روی چکان نیمه ی دیگر شهر را پیمود. وقتی که ماموریت خویش را تمام کرد و آن کوار را به دورتر نقطه ی شهر، در آن سوی دیگر مسیر قبلی، برد و شست و باز آورد برایش یقین حاصل شده بود که از آبرو و حیثیت شخصی و خانوادگی او چیزی دیگر برایش باقی نمانده است. به هرگونه بود کار را سامان داد و خود را به خانقاه رسانید. خسته و کوفته و آبرو رفته.

بو سعید، وقتی حسن را در آن حال دید گفت : باید بی درنگ به حمام بروی و شستشو کنی و لباس های پاکیزه و نو بپوشی و در تمام مسیری که در دو سوی رفته بودی، یکبار دیگر قدم زنان حرکت کنی و از یک یک آیندگان و روندگان و کسبه آن راسته بازار بپرسی که آیا شما کسی را دیده اید که کواری پر از دل و جیگر و شکنبه، عرق ریزان و خون و کثافت از سر و روی چکان، در این مسیر می رفت یا می آمد؟ حسن فرمان شیخ را اطاعت کرد و بعد از شستشو و پوشیدن لباس های پاکیزه و نو رفت و در تمام مسیر از یک یک مردم و دکان داران پرسید و آنها ، همه، اظهار بی اطلاعی کردند و نزد شیخ آمد و بوسعید پرسید چه گفتند؟ حسن گفت هیچ کس چنین کسی را ندیده بود!

بوسعید گفت: "آن تویی که خود را می بینی و الّا هیچ کس را پروای دیدن تو نیست. آن نفس توست که تو را در چشم تو می آراید. او را قهر می باید کرد.."


+چشیدن طعم وقت ( از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر) | شفیعی کدکنی | 335 ص


گفته بود نمی خواهم رمانتیک بازی دربیاورم. بله! این ترکیب "رمانتیک بازی" از دهان او بیرون آمد انگار که گفته باشد "بچه بازی" یا یک چنین چیزی. بعد یک دسته پرنده را توی آسمان نشانم داد و گفت: من همیشه به رفتار پرنده ها دقت می کنم..
و درست چند ثانیه قبل از این که اتفاق بیفتد گفت: حالا اون پرنده ای که آخره جاشو با یکی دیگه عوض می کنه. نگاه کن!..نگاه کردم و از این که بدون این که بخواهد رمانتیک بازی دربیاورد انقدر پرنده ها را حفظ بود کیف کردم.

بعد گفت: وقتی یک جمعیت مورچه می بینی جرات نمی کنی بهشون نزدیک بشی مهم نیست اون ها چقدر ضعیفن مهم اینه که قدرت همیشه در با جمع بودنه..اون هایی که تنهان همیشه..؟! دنبال یک لغت مناسب می گشت تا بتواند جمله اش را کامل کند گفتم: آسیب پذیرترن؟
این چندمین بار بود که من کلمه هایش را حدس می زدم. گفت:آره! آسیب پذیر! آسیب پذیرترن...
و همان وقت یک پرنده ی تنها را در وسط آسمان نشانم داد و گفت: نگاه کن! من همیشه وقتی این پرنده های تنها رو می بینم یاد خودم می افتم..
این را که گفت نگاهمان قفل شد روی بال زدن های پرنده ی تنها و تا چند دقیقه هیچ کدام چیزی نگفتیم. خب واقعیتش این است که قرار نبود رمانتیک بازی دربیاوریم.


+صدیقه حسینی


نامت،

پرنده ای ست میان دستانم
یخپاره ای بر زبانم.
گشودنِ تندِ لب ها.
نامت، پنج حرف.
گوی آتش.
ناقوسِ نقره در دهانم.

سنگی فتاده ست در دریاچه خاموش
صوتِ نامت.
پِلپ پلِپِ نرمِ نعل اسب هاست در شب
نامت.
نامت بر شقیقه ام
شلیکِ گوشخراشِ تفنگی پُر.
نامت
بوسه ی
-محال-
بر چشمهایم،
سردیِ مژِگانِ بسته.
نامت
بوسه ی برف.
قُلپِ آبی رنگِ آبِ چشمه.
با نام تو، خواب سنگین می شود.


{ مارینا تسوِتایِوا  }


+چه ترحم برانگیزند کسانی که نمی توانند عاشق باشند. آنها فکر می کنند همین که معشوق باشند، کافی است.(مارینا تسوِتایِوا)


Movies


Akira Kurosawa


http://s8.picofile.com/file/8304429676/photo_2017_08_24_00_34_30.jpg


Andrei Tarkovsky


http://s9.picofile.com/file/8304430034/photo_2017_08_24_01_35_32.jpg


Billy Wilder


http://s9.picofile.com/file/8304430526/Billy_Wilder_1.jpg



Serials


Big Little Lies American drama miniseries 8.7/10IMDb Season 1


http://s8.picofile.com/file/8304430600/305719_g2.jpg



Black Mirror British television series 8.9/10IMDb Season 3


http://s8.picofile.com/file/8304429668/Black_Mirror_season_3_poster.jpg



Friends American sitcom 8.9/10IMDb Season 10


http://s9.picofile.com/file/8304429884/ext.jpg



Documentary

Baraka 1992 Ron Fricke War/Documentary ‧ 1h 37m 8.6/10IMDb

http://s9.picofile.com/file/8304430468/photo_2017_08_24_01_41_44.jpg


Human 2015 Yann Arthus-Bertrand Documentary ‧ 3h 10m 8.7/10IMDb

http://s9.picofile.com/file/8304429850/2be8039d_9c02_4486_9de2_2bf5d054a32a.jpg


Home 2009
Yann Arthus-Bertrand Drama film/Family ‧ 2 hours 8.6/10 · IMDb


http://s8.picofile.com/file/8304430000/photo_2017_08_24_01_36_24.jpg



Music


Antimatter


http://s9.picofile.com/file/8304430492/photo_2017_08_24_01_41_53.jpg



Camel


http://s8.picofile.com/file/8304429892/photo_2017_08_24_01_18_43.jpg



Zbigniew Preisner


http://s9.picofile.com/file/8304429692/Zbigniew_Preisner_700x400.jpg



BBC Radio 2: Your Hundred Best Tunesِ - CD2 Relexins Classics


برترین 100 آهنگ موسیقی کلاسیک به انتخاب کاربران رادیو بی بی سی



Books

افسانه ی سیزیف | آلبر کامو

خشم و هیاهو | ویلیام فاکنر | صالح حسینی | 317 صفحه

همنام | جومپا لاهیری | امیر مهدی حقیقت | 360 صفحه

چشیدن طعم وقت ( از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر) | شفیعی کدکنی | 335 صفحه

تمرین نیروی حال | اکهارت تله | فرنا فرود | 109 صفحه
جنگ، چهره‌ی زنانه ندارد | سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ | عبدالمجید احمدی

تصویر دوریان گری | اسکار وایلد | 323 صفحه