دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

پرسش 6 / گزارش لحظه به لحظه زندگی

پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۰۲ ب.ظ


به نظر شما کسی که دائماً تجربه های زندگی شو به اشتراک میذاره (حالا در هر رسانه اجتماعی که داره) میتونه اون لحظاتو کامل تجربه کنه؟

اون زمینه سازی و برنامه ریزی با فکر و هدف به روز رسانی شبکه های اجتماعی (با عکس گرفتن در لحظه یا پیش نویس های ذهنی برای نوشتن در آینده)، جدا از اینکه یه نیاز ناسالم به نظر میرسه، نشونه ی کافی نبودن لحظه (با همه ی متعلقاتش) نیست؟


  • موافقین ۱۱ مخالفین ۱
  • پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۰۲ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۷)

  • فاطمه سروری
  • یه بخشی از فیلم Gravity فکر کنم جرج کلونی میگفت وقتی برسیم پایین یه داستان شاهکار واسه تعریف کردن داریم؛ اینو تو لحظه هایی میگفت که اصلا معمولی نبود..‌
    انسان معاصر عمیقا احساس بی پناهی میکنه و انگار با این مدل رفتاری داره به خودش امنیت میده؛ اما اینکه رفتار سالمی هست یا نه؛ تخصص من نیست :)
    فقط این پست باعث شد برم فکر کنم ببینم چقدر این شکلی هستم خودم!
    پاسخ:
    مثال جالبی بود
    احساس بی پناهی..
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • یادش بخیر یه زمانی هم عکس می گرفتیم، فقط بخاطر اینکه بعدها کنار خانواده بشینیم و تجدید خاطره بکنیم!
    به نظر من هست، لحظات ما پر از استرسه و کامل نیست 
  • .: جیرجیرک :.
  • چرا باید نیازی ناسالم به نظر برسه؟

    توی رسانه های نوشتاری، کم پیش میاد در همون آن و بطن واقعه دست به قلم شد. معمولن نویسنده وقتی از تجربه و اتفاقی که از سر گذرونده می نویسه، که ماجرا ازون هیجان و تب و تاب لحظه ی وقوع افتاده، وقتی افکار و احساساتش دارن ته نشین می شن و به انسجام می رسن. و باید پذیرفت که خیلی از این بازگویی ها به آدم این فرصت رو میده تا از زاویه ای دیگه، با نگاهی کمتر احساسی و قضاوتی سنجیده تر به پرداخت و تحلیل موضوع حتا برای خودش بپردازه. 

    شخصن مخالف این دیدگاهم که باید قالب و چهارچوبی تعریف شده برای انتشار محتوا (تصویری و نوشتاری) قائل شد. منظورم حمایت از هر نوع پست و مطلبی هم نیست ولی حرفم اینه که ضابطه های هر فردی متفاوت و مختص به خودشه. خاطرم هست پیش تر هم نسبت به پست های عاشقانه ی بلاگرا نوشته بودین تجربیاتتون رو برای خودتون نگه دارین. و یا هر احساسی رو به واژه نکشین که بعدها از خوندنش پشیمون بشین و حس حماقت کنین. البته که دیدگاه ها متفاوت ان و هر کسی دلایل خودش رو برای رد یا پذیرش داره اما چه خوب که با همه ی این ضد و نقیض ها بتونیم همزیستی و خاصه هم‌نویسی/خوانی داشته باشیم. 
    پاسخ:
    منظورم از نیاز ناسالم، شکلی از اعتیاده.

    چون از رسانه های نوشتاری گفتی. این مشکل رایجی بین بلاگرهاست که به اتفاقات زندگیشون به شکل ایده هایی برای پست های بعدی وبلاگشون نگاه میکنن. ناخودآگاه هم هست و بعد از یه مدت نسبتاً طولانی تبدیل به یه عادت میشه. فکر به اشتراک گذاری بارقه ی اول در مواجهه با رویدادهای زندگی میشه.
    درسته که شکل دهی و انتشار مخصوصا در وبلاگ (برخلاف رسانه هایی مثل توییتر) با تاخیر صورت میگیره ولی به هرحال تجربه های خودت دست اولی نیستند. بخشی از لذتشون به خیال پردازی و فکر به اشتراک گذاری و برخورد درست مخاطب ها گره میخوره. نمیدونم چقدر حس میکنی حرفی که میزنمو.

    راستش قصد من تعریف قالب و چارچوب نبود. برای من دیگه فرقی نمیکنه چه چیزهایی به اشتراک گذاشته میشن. من خیلی ساده دوست دارم بدونم فعالیت در شبکه های اجتماعی میتونه همراه با تجربه های دست اول باشه؟
    فکر میکنم نمیشه.. دوست دارم با مدل ذهنی افرادی که این راهو انتخاب کردن آشنا بشم و بفهمم، آگاهانه انتخاب کردن؟ واقعا می ارزه؟

    چون خودم تا حدودی این مشکلو دارم و به کنار گذاشتن کامل تمام شبکه های اجتماعی فکر میکنم، دوست داشتم بدونم آیا امکان یا گزینه های دیگه ای هم وجود داره یا نه.

    گاهی اوقات بعد از سپری شدن یک لحظه متنی مینویسیم یا درموردش حرف میزنیم و فکر میکنم این حالت نشون نمیده که لحظه کافی نبوده.
    ولی وقتی در اون لحظه ها سلفی میگیریم و همونجا هم مطلب میذاریم خب قطعا نشان دادنش به دیگران برامون مهم تر از لذت بردن و بودن در اون لحظه است...
    انگار که ما نیاز به تایید دیگران داریم تا بتونیم از خودمون لذت ببریم ...
    اون لحظه بنظرم کافیه ولی ما نمیبینیمش ، توجهمون یجای دیگست و دنبال لذت در جای دیگه میگردیم.

    پاسخ:
    دقیقا
    به نظرم چون تنها دلیل این ب اشتراک گذاری ها، واس خاطر سرگرمیه، مخصوصا اگر برای دریافت واکنش ها تشنه باشی، ب هر نوعش حالا لایک یا کامنت، اره. اره ینی اون لحظه به اندازه ی کافی سرگرم کننده نبود. سرگرم کننده یعنی ذهن و درگیر نکرده. لذت نداده. ادم مدام دنبال چیزی ک کسل نشه و وقتی اون چیز دائمی و پیدا میکنه ممکن سرگرمی های ارزشمند دیگری و تحت تاثیر قرار بده. این قضیه جدا خیلی سرگرم کننده است چون واکنش های مدام متفاوت و فراز و نشب داره. تنوع داره. ب نظرم همه در ناخوداگاه مدام دارن به این فکر میکنن ک با گذاشتن فلان پست تو ذهن فلان ادما چی از من شکل میگیره؟ از امروز من؟ ب نظرم همه ب فکر بقیه فکر میکنن
    فکر نکنم کسی ک ب واکنش مخاطب فکری نمیکنه بخواد مطالب روزمره ش رو ب اشتراک بذاره.  یا اگر احساسی عمیقا اون رو تحت تاثیر قرار بده اونقدر درگیر هست ذهنش ک دلش نخواد احساسش رو با بقیه ب اشتراک بذاره. و ب جای دنبال واکنش بودن یا فکر به اینک حتما بقیه از این احساس من با خبر بشن، اونقدر سرگرم احساس هست ک بقیه رو فراموش کنه.
    اون لحظه ممکن واقعا کافی و سرگرم کننده باشه اگر ادم ب قدر کافی بره درونش اما ممکن هم هست ک مشکل ذات اون لحظه هم باشه.
    نمیدونم
    فکر میکنم ک این طوریه
    واقعا نیاز ناسالمی
    بدتر از اون خیلی هم وقت تلف کننده س
    سرگرمی های کاذب
    پاسخ:
    دقیقا نرگس..تشنه ی واکنش دیگرانیم.
  • مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
  • چرا هست
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی