دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

زندگی عاریتی در برابر زندگی اصیل

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۴۲ ب.ظ


دلیلیت یک دلیل امری نسبی است و نمی‏شود بگویند که این دلیل صدرای شیرازی را قانع کرده است، تو با این عقل کلّه گنجشکی چه می‏گویی؟
نباید فکر کرد که اگر دلیلی ابن سینا را قانع کرد مرا هم باید قانع کند، و اگر مرا قانع نکرد حتماً ذهن من یک خللی دارد یا حتماً مغز من خوب کار نمی‏کند؛ بلکه ممکن است چیزی برای شما دلیل قانع‏ کننده باشد، ولی برای من قانع‏ کننده نباشد یا بالعکس.
قانع ‏کنندگی دلیل، کاملاً بسته به ذهن مخاطبی است که دلیل برایش اقامه می‏شود و نباید گفت، این دلیل را فلان فیلسوف هم نتوانسته رد کند، چرا که به من ربطی ندارد و به نظر من در یک، دو یا هشت تا از مقدمات آن می‏توان تشکیک کرد.
من بارها گفته ‏ام که هیچ‏گاه دکّه خودتان را به خاطر سوپر مارکت دیگران تعطیل نکنید.
اگر ابن سینا انسان بزرگی بوده است و سوپر مارکت عظیم فکری ـ فرهنگی داشته است، خوب داشته باشد؛ ما هم زیر این راه پله‏ ها یک دکّه‏ ای داریم، چهار تا قوطی بغل هم گذاشته ‏ایم و مقداری هم نخود و لوبیا در آنها ریخته ‏ایم. ما نباید در این دکّه را ببندیم. البته نمی‏گوییم که ابن سینا سوپر مارکت خود را ببندد ولی شاید کسی جنس مورد نظر خود را در سوپر مارکت او پیدا نکرد و از ما خرید. البته انتظار نداریم که همه عالم و آدم سراغ دکّه ما بیایند چرا که تا ابن سینا هست، کسی سراغ ما نمی‏آید، ولی بالاخره اگر کسی هم آمد دکّه ما باز است.
بنابراین هر وقت که دکّه خودتان را به خاطر اینکه کنار شما یک سوپر مارکت باز شده، بستید زندگی عاریتی دارید نه زندگی اصیل. مگر همین فلاسفه بزرگ ما نیستند که یکی از ادله‏ هایی که برای زندگی پس از مرگ آورده اند چنین است: بسیاری از افرادی که می‏میرند پس از مرگشان به خواب نزدیکان شان می‏آیند و گاهی چیزهایی مطابق با واقع هم می‏گویند و پرده از اسراری برمی‏دارند. بعد می‏گویند: خوب، اینکه معلوم است بدنش پوسیده است. بنابراین مشخص می‏شود که روحی داشته که آن روح به خواب دیگری آمده است.

می‏دانید مؤدای این دلیل چیست؟
 این است که تصویری به خواب شخصx آمده است و از نظر شخصx این تصویر شبیه‏ ترین تصویر به y است پس با y مساوی است. این استدلال را هیچ احدی نمی‏تواند قبول کند. این معادله که «تصویری به خواب x می‏آید و از نظر x شبیه‏ ترین تصویر به تصویرy است مساوی است با y» مورد قبول هیچ ریاضیدانی نیست، ولی به هر حال ابن سینا آن را پذیرفته است. حالا آیا به دلیل اینکه اگر من تا آخر عمر هم جدّ و جهد کنم ممکن است یک صدم عظمت فکری ابن سینا را پیدا نکنم باید دکّه‏ ام را ببندم؟ و تازه این حرف ابن سیناست، چه برسد به فیلسوفان طراز ده و بیست و پنجاه. وقتی ما درباره ابن سینا چنین می‏گوییم شما چه انتظاری دارید که حرف فیلسوف طراز ده را قبول کنیم؟

بنابراین ما باید دکّه خودمان را باز نگه داریم و به هرکس بگوییم: دلیلت را بگو تا ببینم می‏توانم حرفت را قبول کنم یا نه؟ در این صورت زندگی اصیل داریم؛ ولی به محض اینکه گفتیم: قبول می‏کنم چون تو از بزرگانی، چون افکار عمومی این را می‏گوید، چون می‏خواهم همرنگ با جماعت باشم، چون محبوبیت من حفظ می‏شود، چون رضای مردم حفظ می‏شود، چون پدر و مادر من هستید و … دیگر زندگی اصیل ندارید.
این را هم عرض کنم که هر کس گفته است باید از پدر و مادر اطاعت کرد، زندگی اصیل ندارد. البته شکی در درستی احترام به پدر و مادر نیست ولی احترام غیر از اطاعت است. اصلاً چرا باید از پدر و مادر اطاعت کرد؟ آیا به صرف اینکه دو نفر باعث شده ‏اند من به دنیا بیایم باید از آنها اطاعت کنم؟ این دلیل است!

زندگی اصیل داشتن به دو جهتی که عرض می‏کنم ضرورت دارد:
 1_اگر به درونتان توجه دارید و می‏خواهید یک درون آباد داشته باشید راهی جز این نیست. البته این را هم خودتان بیازمایید و به صرف اینکه من می‏گویم یا عرفا این نکته را فهمیده ‏اند، نپذیرید.
2_اکثر قریب به اتفاق مشکلات اجتماعی ما به این دلیل است که بت پرستیم و عمل ‌بی‏ اجر و مزد آرا و افکار دیگران هستیم و آنها زندگی ما را سامان می‏دهند!

+مصطفی ملکیان

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۴۲ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۱)

مشکلی که همیشه با حرف های ملکیان داشتم، این بوده که ایشان با تکرار بدیهیات چنان سخن می گویند که گویا مساله ی مهمی را حل کرده اند و طبعا با معیار خودشان، خیلی کمتر پیش آمده مشتری فروشگاه شان شوم.
برای مثال در همین مورد، با رجوع به تمثیل سوپرمارکت و دکه، یک مساله ی دشوار را ساده سازی کرده اند، و پاسخ مساله ی ساده را هم با بدیهیات داده اند. رجوع به متفکرن، واقعا شبیه رجوع به سوپرمارکت است؟! بگذریم از مغلطه ی آدمک پوشالی، که برای اثبات مدعای خود، چیزی را به ابن سینا نسبت داده و سپس رد می کنند، که اصلا ربطی به مباحث مهم ابن سینا در همان منطق که ایشان سخت شیفته ی آن است، ندارد. متفکران کسانی هستند که به قدر توان طاقت بشری خود، در یک مساله واکاوی کرده اند و سپس نتایج کارشان را برای ما ارایه داده اند. آن ها هیچ گاه از ما نخواسته اند که مرید کورکورانه ی تمام افکارشان باشیم. دعوای دشوار و اصلی نه بر سر اتوریته ی یا حجیت افراد، بلکه بر سر «عمق و وسعت کار»ی ست که انجام داده اند، یعنی عمر و همتی که در پای فکر کردن به یک مساله گذاشته اند و به تناسب آن به نتایجی رسیده اند. این ربطی به بزرگ یا کوچک بودن عقل افراد ندارد. اگر من هم چنین همت و چنان کار گسترده ای که دیگری بر سر آن موضوع گذاشته را گذاشتم، آن وقت حق دارم، در نتایج کارهایش چون و چرا کنم. وگرنه هر دانش آموز دبیرستانی ای میتواند بگوید من با عقل و دکه ی خود به این نتیجه رسیده ام که نیوتن یا انیشتن یا گاوس چرت می گویند و حرفشان نامعقول است!
قاعدتا هر کسی، ولو در یک کار گسترده و عمیق ممکن است مرتکب اشتباهاتی شود، اما تشخیص این اشتباهات با خرد مشترک -common sense- که از طریقش به فروشگاه می رویم و کالای مصرفی می خریم، به این سادگی ممکن نیست. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی