دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

نتایج ثبت شده ی جلوی چشم..

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ق.ظ


همیشه با دیده ی حسرت به آدمهایی که زندگی منظمی دارن نگاه کردم .سعی ام در منظم و تمیز و دقیق بودن اغلب با شکست همراه شده . منظورم از منظم بودن برنامه ریزی برای همه چیز در ساعت مشخص و داشتن یه زندگی روتین و مکانیکی نیست..اینه که بدونی باید چه کارهایی رو انجام بدی ، اولویت بندی شون کنی و روز به روز برای رسیدن بهشون قدم های حساب شده برداری..اینطوری حتی کاری نکردن هم برات لذت بخش میشه..دیگه عذاب وجدان وقت تلف کردن همراهت نیست ، چون میدونی داری چیکار میکنی و حتی وقت بیشتری به هیچ کاری نکردن اختصاص میدی..

فرقی نمیکنه بخوای یه عادت بد رو ترک کنی..یا یه رفتار خوب و مثبت در خودت ایجاد کنی...باید هر روز و هر روز برای بدست آوردنش تلاش کنی..ما حواسمون نیست چه میکنیم و چه ها نمیکنیم..حتی فراموش میکنیم چه چیزهایی رو تو زندگیمون میخواستیم و چه چیزهایی رو نه..فقط قدم های رفته و نرفته و نتایج ثبت شده جلوی چشم و دستاوردا هستن که موندگار و غیرقابل انکارن..

رمز موفقیت تو هرکاری هم پیوستگی در انجامشه..نامنظم بودن ، ول کردن و دوباره شروع کردن بزرگترین ضربه ممکنه..من انواع روش های برنامه ریزی و تحلیل نتایجو امتحان کردم . آخرینشون درست کردن یه دفترچه بود برای ثبت نتایج ..با هفت لیست و کتگوری مختلف..پر کردن هر روزه اش سخت و کسل کننده شده بود..و اینکه هر ماه باید لیست تازه ای تو دفترچه ام ایجاد میکردم که خیلی وقتگیر بود..

اینبار برای خرداد ماه با دو لیست تازه شروع کردم. لیست اول .کارهای روزانه..و لیست دوم مسائل مربوط به سلامت فیزیکی..تنها کاری هم که ملزم به اجراش هستم نه حتی انجام دادن کارهای داخل لیست که ثبت نتایج تو همین لیست هاست..هروقت در ثبت نتایج منظم تر شدم و هروقت تونستم شکل مشخصی به این موارد واقعاً لازم بدم لیست های بعدی رو هم شروع میکنم..

فکر میکنم چند سالی طول میکشه تا بتونم تمام کارهایی رو که میخوام و لازم میدونم به فعالیت های روزمره منظم تبدیل کنم..کار آسونی هم نیست ولی فکر میکنم می ارزه.. چون تنها راه ممکنه برای رسیدن به سبک زندگی دلخواهمه . مسئله مهم اینه که بار بیشتر از حد توان رو دوشم نذارم..قانع نه ، اما حریص هم نباشم..

http://bayanbox.ir/view/4670579312826403856/Untitled.jpg

  • موافقین ۶ مخالفین ۰
  • جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ق.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۴)

  • زهرا یگانه
  • یکی از محسنات خوب برنامه ریزی اون بینش و اراده ای هست که پشت بندش میاد (بعد از مدتی مکلف بودن) هرچه بیشتر خودت رو مقید کنی اول بینش و بعد اراده ت برای اینکه بفهمی چه کاری رو باید کِی و کجا و چقدر انجام بدی بیشتر می شه بعدش که اراده بیاد میبینی نیازی به دیکته کردن نیست.. دیگه بای دیفالت میدونی باید چیکار کنی.

    یکی از خوبی هایی که برنامه ریزی روزانه برام داشت در نهایت این بود که اراده م و تشخیصم اونقدر پرورش پیدا کنند که بفهمم کجا حتی لازم نیست منظم باشم و باید خودم رو وِل کنم به انجام دادن هیچ کاری. حس فوق العاده ای بهمراه داشت. یه جور آسودگی.
    پاسخ:
    دقیقاً دقیقاً . بینش ، اراده ، اعتماد به نفسی که از تحت کنترل بودن شرایط برات به وجود میاد..
    حسی که گفتید فقط با تجربه و گذر زمان بدست میاد..قبلش اطمینان خاطر نداری..
  • مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
  • آخ دقیقا وقتی برنامه ریزی داری ابدا بابت وقت هایی که هیچ کاری نمیکنی احساس گناه نمیکنی!
    منم جزو دسته ی حسرت خورانم=)
    پاسخ:
    خب نباشید :)
    من هم یه مدتی هست اینکارو میکنم و واسه هر ماه یه هدف اخلاقی اینا نیگذارم.
    مثلا این ماه سر وقت هر جا شد برم،ماه دیگه برام مهم نباشه ملت چی میگن
    از این چیزا..
    منم تو اوایل راه هستم و تا بخوام منظم بشم خیلی طول میکشه 
    ولی زندگی در حال گذره و باید نهایت استفاده رو برد
    پاسخ:
    هدف اخلاقی گذاشتن خیلی خیلی خیلی خوبه
    با شعور بودن ذاتی نیست بدست آوردنیه..
    شما مگ وقت تلف شده ام داری؟
    من هر وقت میخوام به وقت تلف کردن پایان بدم تصویر این وبلاگ و به عنوان الگو میارم تو ذهنم بعد واقعا پا میشم میرم سر یه کاری:دی جدی و واقعی:دی

    من برام برنامه ریزی میشه و در مورد نتیجه ش هم مطمئنم چون بعد از این دوسال با همین قطع و وصل عمل کردنم دارم تاثیراتشو کاملا متوجه میشم. الان میتونم خیلی با اعتماد ب نفس بگم واقعا خیلی بیشتر از دوسال پیش حالیمه نسبت به خودم و همشو هم مدیون همین برنامه و هول دادن های کسی ک برام برنامه ریزی میکنه هستم
    فقط یه چیزی لنگ میزنه
    الان چند وقتی دلم میخواد خودم انجامش بدم
    خودم خودمو هول بدم خودم بفهمم چقد چی مهمه و بعد از مدت طولانی ای نتیجه شو بفهمم 
    دیگ کم کم حس بدی داره بهم دست میده ک برای انجام کاری ک خودم دوست دارم هی باید ازم خواهش بشه
    وقتی وقت تلف میکنم عصبانی ام و ناخودآگاه احمق و بی منطق میشم. کافیه مثلا یه ساعت کتاب بخونم یا حتی درس بخونم.ب طرز عجیبی همه چی تغییر میکنه و با خودم میگم واقعا چرا یه ساعت پیش اونقد احمق بودی؟
    با همه ی این ها باز نمیتونم خودم خودمو هول بدم
    جدی جدی این تنبلیه؟
    پاسخ:
    اوووووه من کلی وقت تلف شده دارم اگه نداشتم الان تو یه نقطه دیگه وایستاده بودم..
    میدونی فقط تلف نکردن وقت نیست اینکه چه کارهایی هم میکنی خیلی مهمه.اگه بخش های مختلف ذهنت متناسب با هم رشد نکنه تبدیل میشی به یه موجود عجیب الخلقه..اینبار به جای ناموزون بودن دست و پا و کلت اوضاع زندگیت با هم مَچ نیستن..و به خاطر همین به رضایت خاطر نمیرسی..رشد کردن متناسب تو همه جهات خیلی مهمه.
    مرسی که همچین حسی به اینجا داری :)


    ما یه جوری شدیم که تا محبور نشیم کاری انجام نمیدیم ! واقعا مجبور..
    گاهی این اجبار بیرونیه..گاهیم درونی..منظورم از اجبار بیرونی این نیست که یکی با شلاق بیفته دنبالت تا یه کاری بکنی..همین که بتونه با حرفاش یه طوری قانعت کنه کاری رو انجام بدی که در حالت عادی نمیکنه یعنی مجبورت کرده..حتی اگه خودت متوجه نشی..
    به نظرم تو الان داری دنبال اجبار درونی میگردی..که به آدم حس استقلال و بزرگ تر شدن میده و لازمه اش اینه اون اجبار بیرونی ازت برداشته بشه..یه مدت بد عمل کنی و عقب بیفتی... و یه روز با دیدن وضعیتت و روبه رو شدن با واققیت نامطلوب فعلیت تصمیم بگیری که یه سری کارها رو انجام بدی و اینطوری خودتو کم کم شکل بدی اون جوری که میخوای..شاید کارایی ت خیلی کمتر باشه از وقت که اجبار بیرونی داشتی ولی این خیلی خیلی لذت بخش تره..

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی