دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

ما همیشه بر سلطه بوده ایم..

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ب.ظ


ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید
وز اهل عالم های دیگر هم
یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟
از اهل عالم هیچیم و چیزی کم، گفتم

غم نیز چون شادی برای خود خدایی ، عالمی دارد
نور سیاه و مبهمی دارد
پس زنده باش مثل شادی ، غم
ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم..
و مثل عاشق، مثل پروانه

اهل نماز شعله و شبنم ،

اما

هیچیم و چیزی کم..

رفتم فراز بام خانه ، سخت لازم بود
شب بود و مظلم بود و ظالم بود
آنجا چراغ افروختم ، اطراف روشن شد
و پشه ها و سوسکها، بسیار
دیدم که اینک روشنایم خرده خواهد شد
کشتم اسیر بی مروت زرده خواهد شد
باغ شبم افسرده خون مرده خواهد شد
خاموش کردم روشنایی را
و پشه ها و سوسکها رفتند
غم رفت ، شادی رفت
و هول و حسرت ترک من گفتند
و اختران خفتند

آنگاه دیدم، آن طرف تر از سکنج بام
یک دختر زیباتر از رویای شبنمها
تنها
انگار روح آبی و آب است
انگار هم بیدار و هم خواب است
انگار غم در کسوت شادی ست
انگار تصویر خدا در بهترین قاب است
انگار ها بگذار
بیمار،
او آن (( نمی دانی و می دانی )) ست
او لحظه فرار جادویی
او جاودانه ، جاودانتاب است
محض خلوص و مطلق ناب است.

از بام پایین آمدیم، آرام
همراه با مشتی غم و شادی
وبا گروهی زخم ها و عده ای مرهم
گفتیم بنشینیم
نزدیک سالی مهلتش یک دم
مثل ظهور اولین پرتو
مثل غروب آخرین عیسای بن مریم
مثل نگاه غمگنانه ما
مثل بچه آدم
آنگه نشستیم و به خوبی خوب فهمیدیم
باز آن چراغ روز و شب خامشتر از تاریک

هیچیم و چیزی کم..


مهدی اخوان ثالث -فروردین ۶۹


( فکر میکنم تا حدودی معنای کلی شعرو درک میکنم اما از نمادهایی که در این شعر به کار رفته سر در نمیارم..اگه دوستی با راهنمایی یا معرفی منبعی بتونه بهم کمک کنه ممنون میشم.. )


  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۱)

چه عجیبه ... 

+ میدونید ... من نمادگرایی رو دوست ندارم ... شاید از نفهمیم سرچشمه بگیره و هنوز متوجهش نیستم اما بنظرم سبک جالبی ـَم نیست .. خصوصا وقتی اونقدر زیاد بشه که تو نتونی ارتباط بگیری با اثر .. از طرفیم برداشت هرشخصی از هر چیزی یه چیزه و شاید اونی نباشه که صاحب اثر مدنظرش بوده ..  صد البته شعر بحثش جداست .. و نمادین بودن اشعار اخوان ثالث قصه ی دیگه ایه .. 

من این 2-3تا دوشنبه ای که گذشت به فکر شما و حرفی که راجب سقوط بهتون زدم بودم .. ولی متاسفانه یه دفعه نشد و نرفتم گفتمان ..یه دفعه هم اون شخصی که میشد ازش خواست یکم حرف بزنه راجب سقوط و اینکه چطور باید خوندش نبود .. قول میدم این شعرو هم بهشون نشون بدم و ازشون بخوام راهنمایی کنن :) هر چند زمانش دیر بشه یحتمل چون دوتادوشنبه به عید خورده و گفتمان برگزار نمیشه .
پاسخ:
اخوان فوق العادست..
یه کتابی هست بهتون توصیه میکنم بخونید ..شعر نو - برای مبتدیان جوان - مسعود خیام... فکر میکنم شاید به نماد ها علاقه مندتون کنه..مخصوصا تو شعر نیما و اخوان..در زمان سانسور و نبود آزادی چاره ی دیگه ای نبوده..البته این کتاب مبتدیانه ست کمی ولی من فقط در همین سطح خوندم در این مورد..
من فکر میکنم این  گاهی خوبه که هرکس برداشت خودشو از این نماد ها داشته باشه.یه جور گفت و گو بین صاحب اثر و خواننده یا بیننده میشه..خواننده هم یه نقشی داره تو اون اثر..

+واقعا نشونه ی لطفتونه..هر زمانی که باشه اصلا عیبی نداره..واقعا ممنون :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی