دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

هنوز راز رهایی را نفهمیده‌ام...

شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ب.ظ


زمین اگر جای خوبی بود
برایش جاذبه نمی‌گذاشتند

پرنده‌ها
تا بتوانند بالاتر می‌پرند

زمین باید تبعیدگاه راه شیری باشد
- و آدم‌ها:
محکومانی که هیچ تصوری از زندگی‌ای دیگر ندارند -

کدام حاکم را دیده‌ای
که به زندانش سر بزند؟

پرنده‌هایی که بالا می‌پرند
سایه ندارند

شرمنده‌ام از بودنم
گاهی می‌خواهم سایه‌ام را در آغوش بگیرم
و از این‌که به دنیایش آوردم
عذرخواهی کنم

هنوز راز رهایی را نفهمیده‌ام
هنوز با سایه‌ام یکی نشده‌ام...


{ مهدیار دلکش }


http://bayanbox.ir/view/2808651812235972971/587c9056808bd8f4d6d847500ab01892.jpg


+ { Naaji (Savior) }


  • موافقین ۵ مخالفین ۰
  • شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۲)

این شعر و بازیش با سایه ها منو یادِ کتابِ "کافکا در ساحل " انداخت ، تو اون کتاب یه دنیای موازی با این دنیا وجود داشت که هر کسی به اونجا میرفت ، نیمی از سایه ش رو جا میگذاشت، جالبه که این مفهوم تو کتاب از زبان یک گربه بیان میشه که داره با پیرمرد جذابی که یکی از شخصیت های اصلی داستانه حرف میزنه ...
+ چقدر جک و جونور تو کتاباییه که خوندم ! ؛)
پاسخ:
:)
گمان می کنم سایه از آن حیث تاریک است که اختلاط تمام و کمال وجه های آدمی ست. بومی از جوهره ی روح است مثل پالتی سیاه شده از ترکیب هزاران رنگ که تهش تیره می شود و یک دست. باید با سایه هامان یکی شویم و این تعبیر خوبی ست. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی