دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

دچــآر باید بود..

گیرم که هم نیابم، شادم به جستجویش!

نقطه آبی کمرنگ..

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۴۵ ب.ظ


زمانیکه ﻫﻤﺴﺮﻡ مرد، آدمهای زیادی پیشم آمدند و از من پرﺳﯿﺪﻧﺪ ﺁﯾﺎ ﮐﺎﺭﻝ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪﯼ آخر ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ایمان آورد ؟ آنها ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ مدام ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺁﯾﺎ ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ خواهم دید ؟
ﮐﺎﺭﻝ ﺑﺎ شهامتی مثال زدنی ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ سعی نکرد به موهومات پناه ببرد.ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻭ ﻣﯽ دانستیم ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ دوباره همدیگر ﺭﺍ نمی بینیم، من هرگز ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ مجددا ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻝ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﻡ. ﺍﻣﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﯼ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ این است، زمانیکه ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ، یعنی ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ، ما با ﺩﺭﮎ این موضوع که حیات بسیار ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ با طراوت زندگی کردیم.ﻣﺎ هرگز تظاهر به بی اهمیتی ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﺎ این تعریف که ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ فراق نهایی نیست، نکردیم...

جوری ﮐﻪ وی ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ و طوری ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻭ برخورد ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، شیوه ای بود ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺍﺯ یکدیگر ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮد مراقبت می کردیم، او همیشه اینگونه زندگی کرد. ﺍﯾﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ نظریه است که من او را یکروز ﻣﻼﻗﺎﺕ ﮐﻨﻢ.

ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﻝ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ. ﻣﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﯾﻢ. ﻣﺎ یکدیگر ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺑﻮﺩ..
‌‌
+آن درویان، همسر کارل سِیگِن ، اخترشناس مشهور آمریکایی..


http://s7.picofile.com/file/8249169292/1441924434374.jpg


+نحوه ی آشناییشون هم خیلی جالب بوده ، دوست داشتید بخونید :)


  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۴۵ ب.ظ
  • Mohammad Mahdi ..

نظرات  (۲)

faAnd again that doesnt change my opinion about whether all these old sannyasins should walk away from the bhuddha field at the first given opportunity shouting ‘ Hey Let Go ( escape ) #6;&18280; ..No.
چقدر قشنگ! حالمو خوب کرد :)
پاسخ:
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی